یه روز قشنگ و به یاد موندنی...
پارسا سرش خورده بود دیوار و گریه می کرد یاسمن مشغول بازی و شیطنت پارسا در حال رقصیدن البته این عکسها برا اخر شبه اون چادر بیچاره منه که دارن پدرش و در میارن سلام دوستان عزیزم ارزو می کنم خوش وخرم و سلامت باشید روز جمعه خونه بابا اینا پا گشا فهیمه عزیزم بود یاسمن و پارسا حسابی خوشگذروندن با پسر خاله های شیطونشون اون بالا را گذاشته بودند رو سرشون چند تا عکس گرفتم می زارم براتون راستی یادم رفت بنویسم به پیشنهاد خانواده داماد و خانواده داداشم یه جشن کوچیک هم داشتیم که خیلی خوب بود ارزوی خوشبختی برای همه خانواده های گل دارم پ.ن. دوستان عزیزم مم...
نویسنده :
بابا و مامان
9:15