سلام دوستان عزیزم دیروز پارسا داشت با توپ تو خونه بازی می کرد و توپ و هی می کوبید به بخاری خدا می دونه با چه شدتی هر چیم می گفتم نکن مامان فایده نداشت خلاصه گذشت تا شب خوابیده بودیم یه دفعه بیدار شدم و احساس کردم یه بوی دوده ای میاد نادر و بیدار کردم گفتم نادر یه بوی میاد نادرم گفت بوی نفته از بیرون میاد اما من اصرار کردم بو از خونست که نادر اومد کنار بخاری و دیده بود بله اقا پارسا وقتی توپ و می زده هی به بخاری زده لوله بخاری را در اورده و این دوده بوده که داشته داخل خونه جمع میشده خدا رحم کرد که درا کیپ نیستند و از خونه خارج میشده بعدم خیلی خوب شد پارسا رفت پیش باباش خوابید اخه بغل بخاری می خوابه خدایا شکرت شکرت خدا از لطف و مهرب...