بدون عنوان
سلام امروز واکسن عزیزم و زدیم وای بمیرم یکی دستش یکیم پاش من که اصلا نگاه نکردم قرار بود همسرم بیاد با هم بریم اما نتونست بیاد وای چه استرسی گرفتم خدایا چه کار کنم بلاخره بردمش کار خانمی که واکسن میزد 2 ثانیه هم نشد اما چنان سردردی کردم که هنوز ادامه داره اخه هیچ کدوم از واکسن های بچه ها من تو نمی رفتم نادر می برد و میزدند پارسا جونم گریه کرد که بیشتر ناراحت شدم تا بیرون اومدیم تو مغازه توپ دید هی گفت توپ منم براش خریم یاسمن خانمم ماهی خرید و چند تا بازی حلقه و به این ترتیب پارسا جونم ساکت شد و یادش رفت با خالی کردن جیب مامان خدا شکر خونه هم بازی میکرد حالا هم خوابه خدا کنه حالش همینطور باشه راستی قطره استا مینوفن 4 ساعت یکبار بهش م...
نویسنده :
بابا و مامان
16:49