بدون عنوان
امروز یاسمن عزیزم بازم کمی سرما خورده با اینکه خیلی مواظب بودم اما این شیطون فکر کنم به خاطر اب بازی که راه انداخته بود باز سرما خورده حالا نگرانم که پارسا نگیره و بر عکس تند تند میره پیش یاسمن و صداش میکنه ادی یعنی ابجی به هر حال دیشب یه کاری از پارسا دیدم که برام جالب بود وقتی نی نی عمش را بغل کردم پارسا با سرعت تمام به طرفم اومد با گریه و سرخودش ومحکم کوبید زمین با عصبانیت واصلا فرصت نداد ببینم چه کار کنم بعد اومد نشست بغلم و دیگه از پیشم تکون نخوردنمیتونستیم باور کنیم پارسا اینطور باشه اخه یاسمن جون تو این سن اصلا نمی دونست حسادت چیه اما پارسا وای البته یاسمن الان حسابی عوض اون روزا را در میاره در مورد پارساپارسا جونم چند روز دیگه باید بره واکسن 18 ماهگیش و بزنه خدا کنه اذیت نشه راستی اینترنت ما از امروز به مدت یکسال دوباره وصل شد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی