اتفاقی بدی که افتاد ...
اینم پسر عرب من اینم زانوشه که بعدم خورد زمین و عمیق خراش برداشته دختر عربم دستش که خراش برداشته بود و خونش به زور بند اومد صورت دخترم که خورد به علمک گاز سلام دوستان عزیزم ارزو می کنم همیشه سالم و سلامت باشید دیروز رفته بودیم خونه بابا اینا یاسمن و محمد پارسا دم در داشتند بازی می کردند که محمد صادق اومد گفت خاله یاسمن خورده زمین رفتم دم در دیدم وای دهنش پر خون شده و دستشم خون میاد خیلی عمیق خراش برداشته بود داشتم از دلهره و ترس میمردم اما به روی خودم نیوردم که نترسه دست و صورتش و شستم و اوردمش تو گفتم که دیگه بیرون نرو اما از شلوغی خونه بابا استفاده کر...
نویسنده :
بابا و مامان
14:01