امروز با دو تا وروجک شیطون...
دوستان عزیزم سلام امشب حول حوش ساعت 7:30 دقیقه بود که یاسمن و پارسا را پوشوندم و رفتیم بیرون اول قصد نداشتیم بریم پارک اما به اصرار بچه ها رفتیم نادر امروز تهران نمایشگاه بود زنگ بهش زدم گفتم وقتی اومد بیاد دنبالمون رفتیم پارک بادی یاسمن و پارسا حسابی بازی کردن حدود 2/5 ساعت حالا پارسا خسته شد اما این یاسمن وروجک هر دفعه یه دوست پیدا می کرد اول با یه دختر دوست شد مهیا بعد با یه دختر دیگه ارغوان که عکسش و میبینید یاسمن صداش می کرداغروان اخرا هم با یه دختره دوست شد صدف این دخترا می رفتن و یاسمن بلافاصله دوستاش و انتخاب می کرد تااینکه ساعت دورو ورای 10 بود نادر اومد برگشتیم و یاسمن خانم تقاضای پیتزا داشت با اینکه علاقه ای به فس فود نداره اما نمی دونم چرا هوس کرد و باباش هم براش خرید وقتی اومدیم خونه دیگه نا نداشتند یاسمن افتاد و خوابیداما پارسای وروجک به زور خوابید راستی پارک پر ملخ بود پارسا خیلی می ترسید تا طرفش میومدن جیغ می زد و گریه می کرد