شیطونیای یاسمن و پارسا
سلام دوستان عزیزم الان که اینجا نشستم دو سه بار یاسمن اومد و رفت می دونم دارند یه کارای با همکاری هم می کنند پارسا هم یه دو سه باری اومد یه لقد بهم زد و رفت و فضولی یاسمن که (ادی داره خورد می کنه)ابچی داره خورد می کنه گفتم چی و گفت( ککو)کیک و د وسه بار یواشکی رفتم دیدم دارن یه کارای می کنند چیزی نگفتم صدای یواش حرف زدنشون میاد و گاه گاه سرک کشیدن پارسا داخل اتاق و چه همکاری می کنه صداشم نمیاد الان یاسمن اومد مامان ما می خواهیم کیک بخوریم کیکا کجاست گفتم کجاست بعد رفتنش رفتم اتاق گفتم خیلیم به حال خودشون نزارم وبا این صحنه روبرو شدم
اینا خرابکاری چند روزه پیشه
اینا برا صبح امروزه
پ.ن. مطلب بالا را صبح نوشتم الان عکساش و اپولود کردم اون عکس اولیه نشسته بودند یاسمن به پارسا گفت دستت و بنداز دور گردن من چقد طول دادند تا اماده شدند عکس بندازند یعنی این ژست پیشنهاد یاسمن بود