یاسمن یاسمن ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره
محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

فرشته های ناز زندگی ما

تلخ شیرین غم انگیز

1392/9/26 8:37
نویسنده : بابا و مامان
425 بازدید
اشتراک گذاری

 

 سلام  دوستان عزیزم دیروز تو وبلاگ مائده جون یه تصویری دیدم که دلم و به درد اوردگریه یادم که میافتاد اشکم در میومد اگه دوست داشتید برید ببینیدادرس وبلاگشون http://montazeret.niniweblog.com/ یه بچه که مادرش دچار مرگ مغزی شده و بچش داره ازش تغذیه می کنه خدایا تصورشم درد اورهنگران انشالاه خدا به خاطر دل این بچه شفای کامل بهش بدهگریهبعداظهر که  همسرم اومد خونه براش تعریف کردم خیلی ناراحت شدناراحت بعد گفت حالا بزار من یه چیز تعریف کنم امروز تو روزنامه همشهری دیدم  و حالا ماجرا      یه اقای شب ها خوابش نمی بردهکلافه میره پیش یه رمال تا براش فکری کنهمتفکر اون اقای رمال بهش می گه برو غسال خونه پیش یه اقای مرده شوری بگو اونجا یه بار بشوردتاسترس و غسلت بده خوب میشی این بنده خداهم میره با یکی صحبت می کنه یه روز قرار می زارند وقتی میره دم در شلوغ بوده خلاصه به هر زحمتی بوده میره تو اون اقا در حال انجام غسل دادن یکی دیگه بوده بهش می گه برو اماده شو بخواب رو اون سنگه الان این کارش تموم شد میاماسترس اون بنده خدا هم میره اماده می خوابه روی سنگ  وقتی کارش تموم میشه میاد سراغ پسره بالیفی که مرده قبلی را شسته پسره میگه بابا این لیف و عوض کن لاقلسبز مرده شوره هم میگه باشه میره عوضش کنه پسره میمونه و اون جسده استرسفامیلای اون مرده میان تو  میگند پس این اقاه کوسوال یه دفعه پسره بلند میشه میگه رفته لیف بیاره قهقههقهقههقهقهه بیچاره ها پا می زارن به فرار و...

یکیشون در جا سکته میکنه میمیره ناراحتیکی شونم موقع فرار سرش می خوره به در ضربه مغزی میشه میمیرهناراحت بقیه هم پا به فرار  میزارندحالا هم مرده شور بدبخت هم اون پسر بیچاره تو زندان هستند بدون اینکه جرمی مرتکب شده باشند واییییییییییییییییییییییییی تصورش و بکنید منم جای اون بیچاره هابودم سکته کرده بودماسترس

پ.ن. دوستان گلمقلب معذرت می خوام خجالتماچاز اونای که دیشب اومدند  رفتم بچه ها را بخوابونم خواببعد بیام متاسفانه خودم اینقد خسته بودم خمیازه در حال قصه گفتن خوابم برده بود خواب دوستتون دارم ارزو میکنم لحظه به لحظه زندگیتون پر باشه از شادی و خرمیقلبماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان لي لي
25 آذر 92 23:54
وقتی خاطره های آدم ها زیاد میشه , دیوار اتاقشون پر از عکس میشه , اما همیشه دلشون واسه اونی تنگ میشه که نمی تونن عکسشو به دیوار بزنن...
بابا و مامان
پاسخ
ممنون عزیزم زیبا بود
مامان عرفان
26 آذر 92 9:14
عزيزم اين ماجرا را همكارم ديروز آمد بران تعريف كرد نمي دونستم بخندم يا گريه كنم . به قول تو هم تلخ و هم شيرينه
مائده
26 آذر 92 9:55
وااااااااااای چه ناراحت کننده
مامان محمدصدرا
26 آذر 92 12:00
جالب بود مثل همیشه شیرین نوشتی خانومی. اون عکس رو دیدم واقعا متاثرکننده بود انشاالله هیچ خونه ای مریض نداشته باشه
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیز دلم بله منم خیلی ناراحت شدم اشالاه
مامان ساجده
26 آذر 92 18:06
انشالا که خدا همه ی مریضا رو شفا بده مخصوصا" مامان اون نی نی رو واااااااااااااااای چقد وحشتناکه وچقد خنده داره داستانهبیچارها فکر کردن مرده زنده شده
بابا و مامان
پاسخ
انشالاه
مامانی کسرا
26 آذر 92 18:40
خیلی باحال بود اونا چه نامرد بودن که رفتن شکایت کردن!
بابا و مامان
پاسخ
اره والاه واقعا بیچارها چه تقصیری داشتند
مامان محمد معین
26 آذر 92 19:00
خدا همه مریض ها رو شفا بده انشالا
بابا و مامان
پاسخ
انشالاه
مامان ترنم
27 آذر 92 8:15
خيلي ناراحت كننده است. به خاطر حرف يه رمال دو نفر مردن و دو نفر هم افتادن زندان.
بابا و مامان
پاسخ
بله عزیزم از این لحاظ خیلی ناراحت کنندست
سمیه
27 آذر 92 13:07
منم ماجرای غسالخونه رو دیروز شنیدم
مامان حدیثه سادات
28 آذر 92 0:07
وای عجب ماجراهای جالبی. انشاالله اون مامانه خدا شفاش بده به حق امام حسین. اون قضیه هم خیلی جالب بود هم خنده داره و هم ناراحت کننده..انشالاه
خاله کمیل و کیان
29 آذر 92 0:20
اون عکسو تو وب توت فرنگی من دیدم اره خیلی سخته
مامان گلشيد
30 آذر 92 9:42
عجب آدمايي پيدا ميشن يه قرص خواب ميخوردي خوب اين همه هم دردسر نداشت وا...
بابا و مامان
پاسخ
اره والاه
مامان ملینا
2 دی 92 12:52
اتفاقا اون جریان مرده شور رو یکی از هممکارام برام تعریف کرده بود.ولی با اون مادر و فرزند خیلی دلم به درد اومدخدا شفاشون بده
بابا و مامان
پاسخ
انشالاه