یاسمن یاسمن ، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره
محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

فرشته های ناز زندگی ما

این چند روز...

1392/9/11 18:28
نویسنده : بابا و مامان
218 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان عزیزمماچ هفته ای که گذشت خیلی هفته خوبی نبودناراحت سرماخوردگی پارسا همسرم یاسمن خدا را شکر الان هر سه خوبندهورا بعد مسئله ای که پیش اومد و راجبش باهاتون درد و دل کردمگریه ممنونم از محبتهای همتونقلب که با کامنتهای زیباتون یار و یاورم بودید دوستتون دارم و به خودم افتخار می کنم که بهترین دوستان دنیا را تو دنیای مجازی دارمقلبماچ ارزو می کنم هیچ وقت غم تو دلتون راه پیدا نکنهقلب امروز صبح ساعت 5 بیدار شدم برا نماز بعد اومدم بخوابمخواب دیدم پارسا بیدار شد اب می خواست بهش اب دادم و دراز کشیدم  دیدم داره اروم دستم و بوس می کنه ماچ بوسش کردمماچ گفتم پسرم بخوابیم باشه گفت باشه اما  دیدم نخیر نمی خواد بخوابه بعدش گفت مامان من اسنمه(گشنمه)نون می خوام رفتم براش کیک اوردم با شیر خوردلبخند خدایا من داشتم از خواب می مردمخواب اما پارسا نمی خواست بخوابه کمی باهاش بازی کردم بعد پیشم دراز کشید رفت یه کمر بنداورد  و بالای سر من باز می کرد ومی بست حالت چسبی بود  وای صداش تو مخم می پیچیدآخبعد یه لیوان اب گذاشت رو بخاری تا چشم رو هم می ذاشتم صدام می کردلبخند بعد از دوساعت بازی  به زور پیشم خوابوندمشخواب ساعت 9 خودم خوابیدم 9:30 دقیقه یاسمن بیدار شد و بعداظهرم هر کاری کردم نخوابیدند همینطور دارند خونه راکن فیکون می کنندکلافه  من جمع می کنم اینا با افتخار بهم می ریزند همین حالا پارسا رفته سر کشوها فکرای پلید داره متفکراما ناراحت نیستم خدا را شکر سلامتتند ودارند بازی می کنند قلبماچپارسا این روزا شیرین زبونیاش گل کرده یاسمن که شلوغ می کنه مثلا جای را بهم میریزه وقتی بهش تذکر می دم اقای از خود متشکراز خود راضی می گه مامان من پتل اوبیم(مامان من پسرخوبیم)قلبدیروز یکی از همسایه ها اومده دم در کلید بگیر ببره پارسا گفت للام بنده خدا متوجه نبود بازم گفت للام بازم نفهمید اخرش گفت اکه للامکلافه(اخه سلام)باز نفهمید منم روم نشد بگم پارسا داره سلام میده وقتی اون بنده خدا رفت پارسا یه عالمه گریه کرد من دفتم للام اله  ندفت للام(من گفتم سلام خاله نگفت سلام)گریهکلی طول کشید تا راضیش کنم تا اروم شد بغلامروزم دیدم دستمال کاغذی ها را ریخته بیرون گفتم مامان چرا این کار و کردی صاف بهم گفت دوت دارم(دوست دارم)تعجبنیشخند   بای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

معصومه
11 آذر 92 18:48
انشالله خونه ات همیشه پر از سر و صداشون باشه و همیشه برات شلوغی کنن و تورو مشغول کنن وقت سرخواروندن نداشته باشی تنهایی و بیکاری سخته قدرشون رو بدون عزیزم
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم
مامان امیرعلی گلی
11 آذر 92 18:54
فدایه این پسر شیطون و بامزه للام عزیزم ،چقدم که شیرین زبون شدی گل پسر
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم خاله جونم
مامان نرگس
11 آذر 92 19:15
الهی عزیزم بعضی وقتا بچه ها همینجوری میشن. ولی اشکال نداره فقط سلامت باشن . بذار بازی کنن. یه هفته است نرگس مریضه اوایل اینقدر بی حال بود چجند روزیه که بازی میکنه و برامون میخنده و حرف میزنه انگار دنیا رو بهمون دادن. گفتم ان شاالله همیشه سلامت باشه دیگه کاریش ندارم به هم بریزه و...
بابا و مامان
پاسخ
عزیزم ایشالاه همیشه سالم باشه و سلامت
خاله کمیل و کیان
11 آذر 92 23:06
واااااااای علشق اینجور حرف زدن بچه هام اگه پیشت میبودم اینجوری حرف میزدی میخوردمت.قربون للام کردنت عسسسسسسسسسسسسیسسسسسسسسسسسسسسسسم
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم خاله جونم
مامان حدیثه سادات
11 آذر 92 23:58
خدارو شکر که بهترین گلهای زندگییییییییییییییییییی
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم خاله جون با محبتم دوست داریم
مامان حدیثه سادات
11 آذر 92 23:59
پارسا جووووووووووووووووووونم فدای حرف زدنات خیییییییییییییییییلی شیرین حرف می زنی
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم خاله جونم خیلی مهربونی
مامان حدیثه سادات
12 آذر 92 0:01
وااااااااای مامان مهربون من خیلی تو حالت کشیدم. وقتی دارم از بی خوابی می میرم بچه نزاره بخوابی از همه بدتر اینکه هی دو دقیقه یه بار بیدارت کنه انشاالله زنده باشن این روزا میگذره.
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم چه حالی داری وقتی خوابت میاد و نمی تونی بله درسته این روزا می گذره
مامان حدیثه سادات
12 آذر 92 0:02
خیییییییییییییییییلی خوب کردی که از خودتون نوشتی. واقعا دلم تنگ شده بود.
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم
زهره
12 آذر 92 5:56
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ فدای دوووووست داشتن گفتن های شما....عزیزمی...همین قدر به رویه ی خوبی که پیش گرفتی ادامه پارسا جانولی خاله نه به اون بوسه ها نه به این قاطعیتت... الهی من دلم کباب شد چرا گریه کردی خاله...فدای للااام گفتنااات عزیزم از چشمات شیطنت میباره بلا دوستت دارم عزیزم
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم خاله جون مهربونم
مامان عرفان
12 آذر 92 9:01
قربون دل نازكش برم من
بابا و مامان
پاسخ
خدا نکنه ممنونم از مهربونیتون شرمنده محبتهاتون هستیم
مامان عرفان
12 آذر 92 9:02
خوب ماماني بچه راست ميگه دوت داره دستمال كاغذي ها را بريزه . دروغ كه نميتونه بگه ؟ هان ؟ ميتونه ؟؟؟
مهرنوش
12 آذر 92 10:01
چه پست قشنگی بود. ایشالا همیشه فرشته هاتون سالم و سرحال باشن. چه بامزه شده پارسا. پسر بچه ها تو این سن خیلی دوست داشتنین. قربون اون حرف زدن و سلام کردنش. آخه خاله چرا بش سلام نکردی؟!
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم فدای مهربونیتون
مامانی کسرا
12 آذر 92 14:21
عزیزم انشالله همیشه صدای خنده هاشون بیاد
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم خاله مهربونم
مامان ملینا
12 آذر 92 15:22
عزیزکم چقدر مامانی رو شما حرص میدید خوشکلها
بابا و مامان
پاسخ
خاله مامان بیچاره به این کارا عادت کرده ما بریزیم اون جمع کنه
مامان ترنم
13 آذر 92 7:46
آخيييييييييييييي قربون اون للام دانت بشم عزززيزززم.
بابا و مامان
پاسخ
خدا نکنه ممنونم از محبتتون خاله جون
مامان ترنم
13 آذر 92 7:47
امان از اين حاضر جوابي اين بچه‌ها....دوت دارم.
مامان پارساجونی
13 آذر 92 19:52
شیزین زبون خیلی بامزه حرف میزنی عزیز خالهقربونش برم با اون للاام دادنشخداروشکر همه خوب وسرحالید
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم خاله جون از محبتتون خدا نکنه خاله جونم ارزو می کنم پارسا جون هم به همراه بابا و مامان گلش همیشه سالم و سلامت باشه
الناز
13 آذر 92 21:23
خوب لابد دوت داله عزیزدلمممممممممممم خوشکلمی عزیزدلم
مامان درسا
14 آذر 92 1:56
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم خاله جونم
مامان محمد و ساقی
19 آذر 92 21:09
عزیزم پارسا جونی عجب شیطونی شدی خاله جون و البته شیرین زبون و دوست داشتنی
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم خاله جون شرمنده محبتتون