پارسا و...
سلام دوستان عزیزم این عکسها را دیروز از بچه ها گرفتم طفلک پارسا سرما خورده اینجا تازه از خواب بیدار شده اومده بود پیش ما خدا را شکر از دیشب به اون ور کم کم بهتر شده این چند روزه با بهانه های اسرائیلی من و بیجاره کرده بود دیشب رفتیم حرم وای چقد الکی گریه می کرد اومدم کفشاشو بپوشونم لج کرده بود می خواست کفشهاش و بر عکس بپوشه هر چی التماس کردم نازش کردم فایده نداشت از اونجای که از بچه های لوس دل خوشی ندارم من گذاشتم اومدم کنار داد می زد می خوام می خوام تا اینکه بازم دلم سوخت رفتم پوشوندمش اونم به زور بازم یه سیلی نثارم کرد تو راه هم همش گریه می کرد جلوی در حرم قهر کرده بود می خواست بره خیابون به زور اوردمش تو کفشها را که دادم حالا جیغ داد که باید می دادی من می دادم وای یعنی رو اعصاب من راه رفته بود حسابی این سرما خوردگی لعنتی حوصلش و حسابی سر برده بود اما برگشتنی اینقد پسر خوب و ارومی بود انگار نه انگار که همون پسر لج بازه یاسمن پیش ما نبود رفته بود تو ماشین عمش اینا با پسر عموش اتیش بسوزونهارزو می کنم همیشه سالم و سلامت باشید به همراه خانواده های گلتون