این پارسای شیطون...
وقتی اومدیم اتاق دیدیم وای
این کاردستی یاسمن بود
اینم اقای خرابکار
یاسمن از حرصش بالا پایین می پرید و پارسا خونسرد می گفت باته
فقط ببینید چقد رآروم کارش و انجام میدهانگار نه انگار یاسمن داره گریه می کنه
سلام دوستان عزیزم ارزوی سلامتی براتون دارم چند لحظه پیش داشتم پیامها را تایید می کردم یاسمن صدام کرد مامان بیا ببین چی درست کردم رفتم ببینم گفت مامان عکس می گیری عکس که گرفتم گفت مامان حالا از خودم بگیر گفتم باشه رفتیم عکس بگیرم وقتی اومدیم دیدیم پارسا کاردستی یاسمن و قیچی قیچی کرده وقتی ما را دید گفت( مامان بیین تکال می تونم دالم کال دتتی دلست می تونم ) یاسمن و می گی داغ کرد و شروع کرد گریه کردن مامان کاردستی من و خراب کرده حالا من دارم ارومش می کنم میگه (ادی ببین دالم دماغت و قیتی می تونم)یاسمنم مامان دماغش و قیچی کرده اون کاردستیه که ادمه با کلاهش درست کرده وسط جشماش و سوراخ کرده بود و نشون یاسمن می دادحالا یاسمن هی داد می زنه نکن خیلی خونسرد می گه(باته )باشه امروز و روزه گرفتم که برم استقبال اما خرابکاری پشت خرابکاری کمی بد کتابهای کتابخونه وسط اتاق بودپارسا کتابهای بزرگونه میورد بخونه یاسمنم کتاب بچه ها را داد زدم مامان تو را خدا نریزید پارسا یه چیز گفت همینطوری موندم ( مامان خدا خلیلت کنه) دیروز کنار یه مغازه تو ماشین بودیم یه خانمه سر دخترش داد می زد الهام خدا ذلیلت کنه ازم پرسیدند مامان اون خانمه چی می گه منم چه می دونستم گفتم حرف بدی می زنه ادم نباید مامانش و اذیت کنه بعد مامانشم نباید عصبانی شد حرف بد بزنه این مامانه از دست دخترش عصبانیه چه می دونستم داره حفظ می کنه