سری دوم عکسهای مشهد ...
غذا خوری امام رضا
یه جا وسط بازار بود
احسان پسر همکار باباکه پارسا می گفت (دوته منه)
.
در حال مهر بازی
ارش پسری که اغفال شد اونم به جمع مهر بازا پیوست
دوستای گلم سلام روز و روزگار به کامتان اینم عکسهای سری دوم البته عکسها زیاده اینا را انتخاب کردم از بین عکسها توی یکی از تصاویر میبینید که بچه ها دارند مهر بازی می کنند داشتم نماز می خوندم یه دفعه دیدم هر چی مهر بود جمع کردند دورشون دارن دوتای بازی می کنند پارسا تحت تاثیر این بازیشون موقع خوندن نماز جماعت مهر یکی از خانمها را بر داشت و گفت (ادی پدا تردم اتی دیده اینداس آدی ) خانمه بنده خدا هول کرده بود مهر و ازش گرفت و نمازش و ادامه داد در حین نماز می دیدم صدای پارسا نمیاد متعجب بودم همین که نماز تموم شد دیدم بغض کرده نمی تونه گریه کنه تا گفتم چیه مامان زد زیر گریه همش نگاه خانمه می کرد و بغض می کرد طوری شد که بیچاره خانمه چند بار ازش معذرت خواست اما تا چشمش بهش می افتاد گریه می کرد تا اینکه یه شکلات بهش داد نمی گرفت من گرفتم بهش دادم اونم به زور با بغض تمام خورد بعدم گفت (اون انومه بی تبیته) اون خانمه بی تریبته یه روزم داشتیم میومدیم تو اسمون هواپیما داشت می رفت پارسا نگاش به اسمون بود هواپیما رفت و هنوز دنبالش بودبرا اینکه هواسش و پرت کنم گفتم مامان پلیس و ببین دیدم انقد بامزه داره به اسمون نگاه می کنه و می گه (او) کو گفتم مامان روزمینه نه هوا حالا دور خودش می چرخید و انگار که داره دنبال مورچه می گرده رو زمین و می گشت تا پلیسه صداش کرد سلام عمو سرش و بالا کرد با یه اعتماد به نفسی که انگار نه انگار رو زمین دنبال پلیس بوده اونم لای خاک و سنگا گفت (تلام) و راهش و ادامه داد تا خونه می خندیدیم به کارش مخصوصا وقتی همش سوال می کرد (تی تده)چی شده همیشه خوش باشید و سلامت
پ.ن. دوستان عزیزم کامنتهای پر مهرتون یکی یکی جواب می دم و حتما پیشتون میام الان یکم کار دارم کمی تایید کردم بقیشم حتما امروز تایید می کنم و پیشتون میام دوستتون دارم و شرمنده محبتهاتون هستم