عذر خواهی...
پ.ن. دوستان عزیزم سلام ا ز دیشب ما مهمون داریم که امروز غروب می رن ببخشید فرصت نکردم عکسها را بزارم امشب حتما میام می زارم الان رفتن حرم منم مشغول اشپزی یکم فرصت کردم اومدم این و بنویسم و برم یه اتفاق خیلی بدی تو مسافرت برامون افتاد که هنوز از ترس اون شبها خواب ندارم خدا به دختر خوشگلم خیلی رحم کرد اتفاق خیلی خیلی بدی می خواست بیفته که هنوز از یاداوریش گریم می گیره خدایا شکرت خدای مهربونم شکرت امیدوارم گلهای خوشگلتون همیشه در پناه حق باشه امشب حتما میام مفصل می نویسم چی شده بود خواهش می کنم هر جا می رید چشم از نازگلاتون بر ندارید دوستتون دارم و به خاطر تاخیرم عذر می خوام حتما میام براتون میگم فعلا ...
نویسنده :
بابا و مامان
11:00