سلام ما اومدیم...
یاسمن و پارسا بهمراه پسر عموشون علی و دختر عموشون فاطمه
این استخر بیچاره پر سنگ شد بس که این دو تا وروجک اینجاسنگ انداختند
داره با تعجب نگاه قلیون می کنه
یکی از همراهانمون داشت قلیون می کشید دیدم پارسام داره اداش و در میاره
یاسمن در حال بازی که اصلا رضایت نمی داد بیاد خونه
پارسا بهمراه پسر عمش مبین کوچولو در حال پرتاب سنگ عجیب لذت می بردند از این کار
یه اسب اونجا بود ازش عکس گرفتیم
یاسمن و امیر محمد بهمراه یاسمن
سلام دوستان عزیزم امیدوارم حالتون خوب باشه به خوشی و سلامتی در کنار خانواده های گلتون سالم و سلامت باشید ما روز پنج شنبه بر گشتیم اینقد خسته بودم که عکسها را نذاشتم اومدم و کامنتای پر محبتتون را دیدم ممنونم از مهربونی و لطفتون حتما کامنتهای پر مهرتون را تایید می کنم ممنونم که در نبودمون بهمون سر زدید دوستتتون دارم دهکده ای که رفتیم بسیاربسیار سرد بود شب اصلا نتونستیم بیایم بیرون صبح که شد ساعت 9 بود تونستیم بریم بیرون هوا بسیار بسیار لطیف و خنک شده بود جای همه دوستان خالی بود امیدوارم لحظه لحظه زندگیتون پر باشه از شادی وخرمی