خدا
خدا
کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،
سفری بی همراه،
گم شدن تا ته تنهایی محض،
یار تنهایی من با من گفت:
هر کجا لرزیدی،
از سفرترسیدی،
تو بگو، از ته دل
من خدا را دارم..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
نظرات (15)
مائده
24 آذر 92 13:15
24 آذر 92 13:15
یوسف می دانست تمام درها بسته هستند
اما بخاطر خدا،
حتی به سوی درهای بسته دوید
و تمام درهای بسته برایش بازشد...
"اگر تمام درهای دنیا هم برویت بسته بود،
بدو، چون خدای تو و یوسف یکیست"
مامان حدیثه سادات
24 آذر 92 19:32
24 آذر 92 19:32
من خدا را دارم..
این جمله یه حس خیلی خوبی به آدم دست میده.
متنت خیــــــــــــــــــلی زیباست.
مامان پرنس و پرنسس
24 آذر 92 23:53
24 آذر 92 23:53
خدا کسی است که به اندازه فهم من و تو کوچک میشود.....چون همه ما را دوست دارد....چون عآشق تک تک بنده هاست
مامان ساجده
25 آذر 92 0:18
25 آذر 92 0:18
یااااااا خدااااااااااااا ،ای پناه بی پناهان ای یاور بی یاوران ای همه
دوستت داریم
دست همه رو بگیر
دست همه رو بگیر
مامان لي لي
25 آذر 92 4:29
25 آذر 92 4:29
کافه چی قهوه بیار تلخ تلخ دروغ هایش آنقدر شیرین بود که هنوز دلم را میزند...
مامان عرفان
25 آذر 92 13:12
25 آذر 92 13:12
دلم گرم خداوندیست که با دستان من ، گندم برای یاکریم خانه میریزد
چه بخشنده خدای عاشقی دارم که میخواند مرا با آنکه میداند گنهکارم
دلم گرم است ، میدانم بدون لطف او تنهای تنهایم برایت من ، خدا را آرزو دارم ..... .
مطلب بعدی
عزیزم
مطلب قبلی
یاسمن...
