یاسمن یاسمن ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره
محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

فرشته های ناز زندگی ما

این روزها

1392/6/17 19:27
نویسنده : بابا و مامان
561 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان گلمقلب

سلام دوستان عزیزم قلباین روزها در گیرکارای خونه هستیم امروز کار سرامیک خونه تموم میشه بعد کار رنگ کار شروع میشه تو این هاگیر و واگیر یاسمن هم سرما خوردهناراحت البته امروز حالش بهتره روز اول که متوجه شدم به نادر گفتم زود ببردش دکتر اونجا که رفته بود دکتر از باباش پرسیده بود امپول می زنه باباش هم  سفت و محکم گفته بود بله ( من قبلش سفارش کردم اگر پنی سیلین بود نذار بزنه )دکتر براش سفراکس و دگزا نوشته بود هر کدوم یک سوم طفلی یاسمن می ترسیده استرسو گریه می کردهگریه تو همون حین یه مریض بد حال میارند این طفلک هم همینطور نگران گریه می کرده گریهبعد امپول زن می ره برا گرفتن نوار قلب و...عصبانی تا بلاخره امپول و می زنند وقتی اومد خونه درست یکساعت گریه می کردگریهبیشتر ترسیده بود تا درد امپول بعد هم با قصه خوابوندمشخواب ساعت دو بود با گریه پاشدگریه مامان بابا چرا گفت برام امپول بنویسندهر چی می گفتم مامان نصف شبه داداش خوابه بیدار میشه توجه نمی کرد یکسره یکساعت مدام گریه کردگریهساعت 3 خوابیدخواب صبح که بیدار شد بدو بدو اومد  مامان خوب شدم لبخندیاسمن داروهاش و نمی خورد باباش بهش گفت یاسمن جون بخور زودخوب شی می گفت نه بعد غذا غذا که خوردیم بهش دادیم بازم نمی خورد می گفت من روزه امتعجب روزه کله گنجیشکی گرفتمتعجبقهقهه هم پارسا گریه می کرد گریههم یاسمنگریه یاسمن می گفت من نمی خورم پارسا می گفت منم می خوام بخورمنیشخندبلاخره یاسمن خورد پارسا هم همینطور البته تو قاشق دیگه براش اب ریختیم همچین با ولع خوردنیشخند می گفت( ادی منم اوردم)ابجی منم خوردم ماچخدا را شکر امروز یاسمن بهتره حالا بعد رفتن بناها تازه کارمون شروع میشه اگه شد بازم میام پیشتون الان  سیستم رو زمینه دارم رو زمین به سختی می نویسم دوستتون دارمقلب و ممنونم که پیشمون اومدیدماچبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان آوا
17 شهریور 92 22:58
خدا رو شکر که بهتر شد گل دختراگه اوا بود محال بود که داروشو بخوره


ممنونم عزیزم
مامان درسا
18 شهریور 92 0:28
عزیزم ایشالا هیچ وقت مریض نشتی.مامانی بیشتر مراقب گل دختر باش.


ممنونم خاله جون
مامان موژان جون
18 شهریور 92 13:00
اخی فداش بشم که سرما خورده دخمل نازم
عزیزم داروهاتو بخور تا خوب خوب بشی
دور اون پسر شیطون بگردم که مثلا دارو میخوره


خدا نکنه خاله جون مهربونم
مامان آترین
18 شهریور 92 13:29
ارزوی سلامتی براتون میکنم عزیزم
مواظب خودتون باشید


ممنونم چشم خاله جون
مامان ترنم
18 شهریور 92 13:40
به سلامتي مشغول بنايي هستين. سخته ولي بعدش كه همه جا تميز مي شه خيلي كيف داره.


ممنون عزیزم همینطوره
مامان ترنم
18 شهریور 92 13:40
چه به موقع هم روزه ميگيره اين دختر باهوش و بلا.


بعله دیگه
مامان ساجده
18 شهریور 92 17:47
خداروشکر که بهتر شدی خاله جونم بچه روزه کله گنجشکی گرفته برا دارو نخوردن امیدوارم کار خونتونم زودتر و بسلامتی تموم بشه


ممنونم عزیز دلم لطف دارید
مامان محمدصدرا
20 شهریور 92 11:02
خدا رو شکر . می دونم کارایی تعمیر خونه چقدر سخته و نفس گیر مخصوصا که اصلا به قولشون عمل نمی کنن خدا بهت قوت بده. ان شاالله زود کارای خوه تمام می شه. به سلامتی از خونه استفاده کنید.
خانمی خصوصی


ممنونم عزیز دلم همین بد قولی اعصاب ادم و بهم می ریزه و ممنونم بابت رمز
خاله کمیل و کیان
21 شهریور 92 0:22



ممنونم عزیز دلم
مامان
23 شهریور 92 15:20
خدا بد نده یاسمن جون خدا رو شکر که به موقع رفته دکتر داروهاشم خورده الان که انشالله حالش خوب شده گل دخترمون

مامانی واقعا خسته نباشی آخ که این بنایی هلاک میکنه ادم رو خدا قوت


ممنونم عزیزم بله عزیزم بیچاره شدیم من یکی دیگه پشت دستم و داغ کردم برا بنای
❤دو نیمه قلبم❤
2 مهر 92 19:58
آخی یاسمن جون دلم برات سوخت
من اصلا" دوست ندارم بچه ها آمپول بزنن
وااااااااااااااااااای میگه روزه امعجب بچه هایی هستنا
پس حسابی داری خونه رو ترگل ورگل میکنی


بله خاله جون همش گریه می کردمبله عزیزم اینقد لذت داره