یاسمن جون و محمد پارسا
سلام دوستان عزیزم دیروز نادر یه دفعه ای ماموریت براش پیش اومد رفت تهران بچه ها هم عادت دارند ساعت 7 به بعد برند بیرون منم بردمشون پارک حسابی بهشون خوش گذشت چیزی که برام جالب بود نشستن پارسا پیشم بود وقتی یاسمن داشت بازی می کرد به پارسا می گفتم مامان برو بازی می گفت نه مامان بابا منظورش حدس می زنم این بود که من با بابا میرم بابا نیست منتظر بود باباش بیاد ببردش یاسمن طبق معمول اونجا هم دو سه تا دوست پیدا کرده بود راضی نمی شدند بیان به زور اوردمشون وقت بر گشتن هم یه 30000 تومنی خرج کردیم برا اسباب بازیشون قلاب ماهیگیری گرفتند هر کدوم یکی از این عروسکی هاش 5000 تومن این شد 10000 بعد هر کدوم یه موبایل ورداشتند6000تومن وبعدشم یاسمن خانم یه الفبا خواست 14000تازه بازم می خواستند به زور اوردمشون بعدشم خوراکی خریدنشون خلاصه 40000 تومن با خوراکیها شد تا اومدیم خونه
عکس بالا هدیه های که خاله از کربلا براشون اورده بود اون عکس پایینی هم اسباب بازیهای که دیروز گرفتند موبایلشون تو ماشین جا مونده تو یکی از عکسها موبایل پارسا دستشه