خدایا شکرت امان از دست این بچه های شیطون
سلام دوستان گلم امروز قصد کردم دیگه بشینم مانتوی که یکماه دستمه و می خوام بدوزم وتموم کنم اصلا از دست این شیطونا وقت کارای عقب افتاده را و ندارم امروز گفتم برم مشغول شم اینا هم دارند بازی می کنند شش دونگ حواسم بهشون بود که خلاف نکنند اما اینبار کارشون بدتر از قبل بودیه لحظه اومدن پیشم یاسمن گفت مامان دست پارسا سوخته گفتم ببینم دیدم زودتر از من داره کمکهای اولیش و انجام میده و دست پارسا را فوت میکنه گفتم چرا سوخته مامان گفت زده به قابلمه تعجب کردم اخه من قابلمه غذا را کنار می زارمو به شعله های جلو کار ندارم می ترسم بچه ها برند سراغش گفتم لابداین بارحواسم نبوده رفتم ببینم وضعیت چطوره دیدم یاسمن زودتر از من دوید کجا می ری مامان چیزی نشده همین که رفتم تو خشکم زد بوی سوختن پلاستیک میومد بوش و فهمیدم قبلش گفتم لابد از بیرونه دیدم بند شیرینی سوخته و یه کاغذ سوخته هم افتاده کنارش و پادری سوخته تازه فهمیدم علت کمکهای اولیه یاسمن برا چی بوده خدا بهمون رحم کرد اگه اتفاقی برا بچه ها می افتاد یا اگه خونه می سوخت خدایا شکرت به خیر گذشت امان از دست شیطونیای این بچه ها
اینم حاصل کار این بچه های شیطون
اینم یک عدد پسر شیطون در حال دو پینگ