یاسمن یاسمن ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره
محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

فرشته های ناز زندگی ما

اتفاقی که دیروز تو پارک افتاد

1392/1/24 11:37
نویسنده : بابا و مامان
489 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دیروز غروب با یاسمن پارسا رفتیم دنبال پسر خاله ها که با هم بریم پارک رفتیم دنبال محمد رضا و  محمد صادق و  وقتی رسیدیم بچه ها مشغول بازی بودند که یه دفعه داد یاسمن بلند شدگریهبا باش دوید منم پیش پارسا بودم بله یاسمن خانم از اون بالا که سر می خورده صورتش خورده بود به سر یه پسر بچه کوچولو حالا از گریه هم دو تای گریه می کردندگریهگریه این و می گم چون همون بچه و هم یاسمن زود ساکت شدندلبخند بعد دوباره مشغول بازی شدند نادر اومد و گفت من پیش پارسا می مونم از بچه ها عکس بنداز منم رفتم بچه ها قسمت توپ بودند یه دفعه یه بچه پرید جلوی پای محمد رضا و افتاد  وا خدا می دونه مادر این بچه چه بی ادبانه و ببخشید که این و می گم وحشیانه حمله کرد طرف محمد رضاابله این طفلی هم خجالتی همینطور با ترس و وحشت همراه با خجالت نگاه می کردخجالتاسترس منم رفتم جلودیدم داره داد می زنه و حرفهای رکیک می زنه گفتم خانم چی شده مگه سوالخوب اینم بچه است که شروع کرد حرفهای زشت زدن به من زبونم بند اومده بودتعجبرفتم پیش نادر دیدم اونجا نشسته همینطور غر غر  می کنه تا من و دیددو تا حرف زشت زد که نمی تونم بگم بد جوری بد اموزی داره منم شرمنده جلوی این همهخجالت ادم چیزی نگفتم یه دفعه دیدم نادر عصبانی شدعصبانی به دفاع از من   خیلی مودبانه گفت خانم بچه ست دیگه حرف زدن نداره دید نه ولکن نیست وهمینطور غر می زنه برگشت حرفهای که می زد  محکم بهش بر گردوندعصبانی کاری که از نادر بعیده و تا حالا اینطور عصبانی ندیده بودمش وگفت دیدی ما هم فحش بلدیم می خواهی ادامه بدیم خانمه پا شد در رفت وقتی خانمه رفت دو تا خانم پیش من بودند همشون می گفتن بابا مگه چی شده نادرم می گفت این فکر می کنه فقط خودش مادره چه خبره اگر جوابش و نمی دادیم میخواست ادامه بده دید خانم من هیچی نمیگه دور ورداشت و اینطور بی ادبانه اهانت کرد  خلاصه مادره خیلی بی ادب بود راست راستی چه ادمای پیدا می شن این مادری که نمی تونه خودش و ادبش و جلوی جمع حفظ کنه وای به تنهاییش و رفتارش با بچه خودش چی بگم چند تا عکس از بچه ها انداختم که میام میزارم فعلا برم بچه ها بیدار شدند            بای بای

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان ساجده
23 فروردین 92 11:15
سلام عزیزم متین تو جشنواره آتلیه سها شرکت کرده اگه لطف کنید و به وبش بیاید و به آدرسی که هست برید و بهش رای بدید ممنون میشم در ضمن اگه به کوچولوی دیگه ای رای داده باشید بازم میتونید رای بدید




اومدم عزیزم رفتم رای دادم

مامان محمد و ساقی
23 فروردین 92 18:54
دم آقا نادرتون گرم
آدم نباید تو بازی بچه ها زمانی که یه زد و خوردی میشه دخالت کنه.اون خانم از جای دیگه حتما" ناراحت بود.نمونشون تو پارک ها خیلی زیاد


ممنونم بله حتما همینطور بوده
مامان محمد و ساقی
23 فروردین 92 18:55
عزیزم همه ی عکسهایی که درستشون کردی قشنگ بودن


ممنونم از دلگرمیتون
سمیه
23 فروردین 92 21:01
می زدی تو دهنش


باور می کنید بگم تمام تنم ازخجالت می لرزید
منا مامان الینا
24 فروردین 92 9:16
عجب چه آدمهایی پیدا میشنا!


واقعا چه ادمای
مامان پریسا
24 فروردین 92 13:06
عزیزم هیچ وقت خودتو درگیر ادم های بی ادب نکن چون تنها چیزی که براشون اهمیت نداره ابرو هستش.


همینطوره چشم ممنونم
یاسمین
24 فروردین 92 14:33
واقعاً برای این جور مادرا متاءسفم.از قدیم گفتن،جواب ابلهان خاموشیست
مامانی عکسا قشنگ شدن.خسته نباشی و به کوری چشم ابلهان،ایشاله همیشه بهتون خوش بگذره
اینم برای فرشته های نازت


ممنون عزیزدلم من هم ارزوی سلامتی و شادی برای شما و خانواذه محترمتون دارم
مامان محمد معین
24 فروردین 92 18:52
امان از دست این جور آدما
بیچاره خانواده ای که داره با اون زن زندگی میکنه
کار خوبی کرده آقا نادر روشو کم کرده


بله عزیزم ممنونم
آتيلا جون و مامان شيما
25 فروردین 92 11:51
چ جالب چند روز پيش دقيقا همين مسئله بين خانواده ي ما مطرح بود...
كه من و خواهرم بچه هارو برديم پارك...
خيلي تعجب كرديم وقتي ديديم ي مادري ي بچه كوچولو رو كه نشسته بود رو تاب با عصبانيت از تاب پياده كرد و بچه ي خودشو نشوند و غر ميزد كه اينجا مگه پارك باباتونه كه سوار ميشين و پيداه نميشين....
در صورتي كه ميتونست با اون بچه ي رابطه ي دوستانه بر قرار كنه و به نوبت هر كدوم رو سوار كنه كه اينطوري چقدر هم ب بچه ي خودش و هم ب بقيه ي بچه ها خوش ميگذشت...
ولي خب زهي خيال باطل...


بله عزیزم به قول نادر بعضی از مادرا فقط خودشون و مادر می دونند و همه چیز و برا بچه های خودشون می خوان
مامانی کسرا
25 فروردین 92 12:49
واااااااااای خدای من چقدر واسه این جور ادما متاسفم

واقعا اینا میخوان چه جور بچه هایی تربیت کنن؟

خیلی ناراحت شدم









همینطوره عزیزم ممنونم
مامان علي خوشتيپ
26 فروردین 92 19:40
عجب...آينده سازان مملكتمون رو
كار درست رو اول شما و بعد آقا نادر انجام دادن.منم هميشه سكوت ميكنم ولي همسرم ميگه گاهي اوقات بايد مثل اون افراد رفتار كرد تا بدي كارشون رو مقابل خودشون ببينند!
نمي دونم چي بگم...


همینطوره راست راستی تو رفتارو کردار بعضیا ادم می مونه چی بگه
مامان علي خوشتيپ
26 فروردین 92 19:41
ماشاالله به دوتا گلت.ميبينمشون دلم وا ميشه.خدا حفظشون كنه.صدقه زياد براشون بده


ممنون عزیز دلم
علامه كوچولو
27 فروردین 92 9:14
واي اگه من بودم از ترس بلا نسبت شما لال ميشدم....چون اينجور وقتها واقعا ميترسم و اصلا ناي دفاع و جواب دادن ندارم


دور از جون راست راستی منم وقتی میبیینم که ایشالاه دیگه نبینم غا لب تهی می کنم
مامانی درسا
28 فروردین 92 4:05
نمیدونم چی بگم اما همینو بگم که اگر چه کار آقا نادر برای شما عجیب بود و کمی هم شاید باعث خجالت ...... اما گاهی میبایست با بعضی افراد مثل خودشون رفتار کرد چون اینطور افراد به این طور رفتار کردن عادت دارن ........


همینطوره عزیزم
الیسا
28 فروردین 92 10:52
شمام تو خونه محمدصادق داریددددد ؟ عزیزم ...همیشه تنش سلامت ...

ولی واقعاااا دنیا پره از این آدمهای پر ادعایی که احساس می کنن همه چیز متعلق به اون هاست ... واقعااا ناراحت شدم که باعث بر هم زدن آرامشتون هر چند کوتاه شد.

لحظه هاتون همیشه خوووووش .

ممنونم عزیز دلم بله محمد صادق پسر خاله یاسمنه که خیلی دوستش دارم
مامان درسا
4 اردیبهشت 92 3:01
از دست این آدمای بی ادب




راست راستی منم هنوزم که یادم میفته اینجوریم


مامان ترنم
4 اردیبهشت 92 14:28
واقعا اين جور آدما چطوري مي‌تونن جلوي چند تا بچه از اين حرفها بزنن.

آدم گاهي نمي‌تونه اين همه بدي رو هضم كنه.

خدا به داد اون بچه برسه كه زير دست همچين مادري داره بزرگ مي‌شه.

راستي منم شما رو لينك كردم عزيزم.




ممنونم عزیزم