پسر قشنگم ...
سلام دوستان گلم ارزوی سلامتی براتون دارم این چند وقته مشغول کارام هستم تا ایشالاه مهمونیامون را این هفته بدیم به خاطر همین کمتر میام و می رم ایشالاه وقتم که بیشتر شد حتما پیش همتون میام ممنونم از دوستان عزیزم که فراموشمون نمی کنند و میان پیشمون حتما محبتهاتون را جبران می کنم این روزا نمی دونم به خاطر چیه بد جوری استرس دارم و این سخت اذیتم می کنه البته جریاناتی که داشتیم تو این هفته بی تقصییر نیست عمل چشم خواهر عزیزم استرس کارهای عقب افتادم و ... نمی دونم بقول یکی از دوستان با لا حول ولا قوه الله العلی العظیم تقریبا به خودم ارامش می دم وقتی با خواهرم در این مورد صحبت می کردم می گفت همه چیزا را که بسپاری بخدا خودش کمکت می کنه و من یاد خودم می افتم که به همه همین نصیحت و می کنم اما خدایا چقد من غافلم از وجود مهربونت که تو تمام گرفتاریها همدم و همراهمون هستی امیدوارم ارامش در تمام لحظه های زندگیتون همراهتون باشه سعی می کنم به زودی اپ کنم مامان ناهید عزیزم حتما حتماخواستتون را انجام می دوم ممنونم و بازم تشکر می کنم از مهربونیتون دستتون دارم خیلی خیلی زیاد
پ.ن. این عکسها را همین حالا از پارسا گرفتم وایسته اینجا این روزا همش می گه بگو صندلی بگو موتور بگو و ...جوابهای بی ربطی می گه و می خنده الانم می گفت ( مامان بدو پدو) اصلا نمی فهمیدم چی میگه بعدا فهمیدم می گه بگو پتو منم گفتم پتو می گه (عمت و بتش لو عمت) می خواسته بگه پتو را بکش رو عمت البته اینم یاسمن ترجمه کرد راستی اون لباسه که تنشه به زور گریه کرد تنش اخه خیلی کوچیک شده اما نمی دونم چرا اینقد دوستش داره