یاسمن یاسمن ، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره
محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

فرشته های ناز زندگی ما

این روزها...

اینم از ژستای اختراعی یاسمن اینم کیف مدرسه یاسمن داشتم عکس می گرفتم دستش و اورد جلو با چند تا خودکار چراغ خوابی که چند روز پیش براشون خریدم پسرم تفنگش و تازه خریده می خواد باهاش بره عراقیا را بکشه سلام دوستان عزیزم ارزو می کنم خوش و خرم و سلامت باشید راستش من این روزا در گیر مدرسه یاسمن و کاراش هستم به خاطر این کمتر میام امروز مدرسه یاسمن جلسه بود کلی اعصابم بهم ریخت معلمشون می خواد بره حج و تا یکماه معلم ندارند و یه معلم کلاس پنجم اوردن که اصلا تا حالا کلاس اول درس نداده  و بازنشسته هستند از طرفی هم روش معلمشون برا اموزش بچه ها اصلا روش خوبی نیست یا حداقل من نپسندیدم موندم چکار ک...
16 شهريور 1394

یاسمن و موکوتاهی...

وقتی پارسا معلم پارسا بشه   یاسمن بایدم اینطوری بشه سلام دوستان عزیزم ارزو می کنم روز و روزگارتون به شادی و سلامتی باشه چند روز پیش بردم جلوی موهای یاسمن و کوتاه کردم به نظر خودم خوب شد ه و چهرش بچه گونه تر شده داشتیم می رفتیم بیرون چند تا عکس ا زش گرفتم البته به پیشنهاد خودش ...
8 شهريور 1394

روش نوین تهیه غذای سالم...

اینم تبلیغات رب دلند اینم بیسکویتهای بخت برگشته رو دست یاسمن بالای النگوش اثار جرم پیداست سلام دوستان عزیزم   ارزو می کنم در کنار خانواده های گلتون سالم و سلامت باشید دیروز صبح مشغول کارای خونه بودم که وقتی وارد   پذیرای شدم این صحنه را دیدم وای این دو تا  وروجک دارند چکار می کنند اون کاسه پر رب اونجا چکار می کنه اینا چیه توی بشقاب رب روشونه وای فهمیدم چه خبره اخه من از دست شما دو تا وروجک چکار کنم بیسکویتهای ساقه طلای که دیروز خریده بودند به این روزدر اوردن وقتی گفتم چکار می کنید فرار کردند بهمین خاطر عکس از فعالیتهای رب کاریشون ندارم  گفتم اخه ای...
2 شهريور 1394

یه روز به یاد موندنی ...

دختر قشنگم در در ورودی اکواریم این دو تا شیطون این حوضچه را پر سنگ کردند اینم شاهد عینی که دارند سنگ می ریزند تو حوضچه و اصلا هم نگام نمی کردند که وایستند بغل یاسمن اینم یه جور کاکتوس بود این کاکتوسی که گل داده بود برام جالب بود من ندیده بودم خدای کاکتوس و بغل کنی اینطوری  نمیشی اینم شکلک من گذاشتم سلام دوستان عزیزم   ارزو می کنم سالم و سلامت باشید  و روزهای خوب و خوشی را بگذرونید روز پنج شنبه ما رفتیم  مجتمع زیتون که یه محل تفریحیه گلخونه قشنگی داره  بچه ها حسابی خوشگذروندند اکواریم قشنگی داشت باغ پرنده هاشم قشنگ بو...
31 مرداد 1394

این روزها...

  سلام دوستان عزیزم ارزو می کنم در کنار خانواده هاتون خوش و خرم و سلامت باشید بلاخره حس اومدن اومد سراغمون و اومدم کمی بنویسم البته دوست داشتم بیام اما خوب چند وقته نه حوصله عکس گرفتن داشتم نه نمی دونم چرا بقول دوستان که می گن وب زده شده بودیم منم نمی دونم چرا دلم خواست ژست ادمهای وب زده را بگیرم البته فقط ژستش چون طاقت نمیوردم میومدم سر می زدم البته با گوشی اما سراغ کامپیوتر خیلی کم میومدم به هر حال این ویروس هم از درون ما بیرون رفت و داریم دوران نقاهتش و می گذرونیم عجب ویروس بدیه این وب زدگی  دیگه اینکه چر بلاخره عکس گرفتم یاسمن خانم موهاش و بافته بود مدلشم خودش داده بود ...
22 مرداد 1394

سلام...

اینجا خونه بابا تو دهات هستش که رفتیم پارسا تو حیاط با دقت داشت به راه رفتن لاک پشت نگاه می کرد این لاک پشت و می گم صبح رفتم بیرون خونه دیدم این سگه وایستده اونجا تا ازش عکس گرفتم اینطوری برگشت زهرم اب شد اما بیچاره کاریم نداشت قیافش اینطوری بود یاسمن و پارسا تو پشه بند خواب بودند رفته بودیم باغ یکی از فامیلها یاسمن داشت الو می چید  البته توسط چوبش یاسمن و پسر خاله ها که حسابی صورتاشون تو افتاب سوخته بود پارسا و تفنگ ابپاشش وقتی بهش گفتم وایست و عکس بگیرم اینطوری ژست گرفت پارسا قهر کرده بود و چوب می خ...
12 مرداد 1394

ما برگشتیم...

سلام دوستان گل و عزیز و با محبتم ممنونم ازتون که بهمون سر زدید و جویای حالمون بودید ممنونم از نگار عزیز مامان عرفان جونم که برامون چند تا کامنت گذاشتند و جویای حالمون بودند همینطور دوستان عزیز و گلم که پیشمون اومدند دوستان عزیزم ما دیروز برگشتیم هنوز نتونستم کارای برگشتن و خوب به انجام برسونم ایشالاه فردا یا امشب حتما میام ماجرای سفرمون را می نویسم تو این هاگیر واگیرم دارم یه رمان می خونم دالان بهشت برام جالبه پیشنهاد می کنم حتما بخونینش  حالا خیلیم کار به کتاب ندارم امروز که کارام و به اخرش برسونم میام براتون حتما می نویسم و کامنتهای پر مهرتون را جواب می دم و بهتون سر می زنم خیلی خیلی دوستتون دارم و ممنونم از محبتهاتون ...
11 مرداد 1394

سلام دوستان عزیزم...

 سلام دوستان عزیزم طاعات و عباداتتون قبول حق  عیدتون هم مبارک باشه این چند وقته حسابی مشغول مهمونداری و مهمونی رفتن بودید خسته نباشید منم خیلی کار داشتم به خاطر همین نتونستم بیام به وبلاگمون و دوستان گلم  سر بزنم الانم که اومدم دارم می رم   اومدم بگم که  ایشالاه داریم می ریم مسافرت به طرف زنجان برا دیدار بابا و مادر عزیزم که برا تعطیلات تابستون رفتن زنجان  ایشالاه با عکسهای مسافرتمون بر می گردم پیشتون وای دیر شد منه تنبل کارام و نصفه نیمه انجام دادم اومدم باهاتون خدا حافظی کنم و بگم خدا نگهدار به امید دیدار ارزو می کنم روزهای خوشی را پیش رو داشته باشید ...
30 تير 1394

عزیزای دل خاله تولدتون مبارک...

لحظه تولدت، شروع پرواز است برای پرستوها و خاطره ماندنی برای تمام آسمانها. تولدتان  مبارک  عزیزای دلم لطفا کلیک کنید پ.ن. سلام دوستان گلم الناز جان از دوستان نی نی وبلاگی من هستند که خیلی وقت بود منتظر  بودن که بلاخره خدا ی مهربون لطفش شامل حالشون شد و دو تا فرشته خوشگل بهشون داد که پاهای کوچولو  و  نازشون  را تو دنیای ما گذاشتند  خدای مهربونم شکرت این تولد و  به مناسبت تولد دو قلوهای نازم  گذاشتم ...
23 تير 1394

خرابکاری ورجکای من...

سلام دوستان عزیزم ارزو می کنم روز و روزگارتون خوش و خرم و طاعات و عباداتتون قبول حق باشه و اما بگم از این روزهامون که داشتیم با خوشی و سلامتی و بدون اشکالات فنی زندگیمون و می کردیم که یه دفعه شیطون بد جنس اومد تو جلد وروجکا و گفت مگه میشه کاری نکنید و چیزی را از بین نبرید بفرمایید اتاقتون بابا و مامان هم که مشغولند و حواسشون پرت بهترین فرصته و این شد که اومدند و اتاق این ور اونر اتاق و بررسی کردندوو به این نتیجه رسیدند که بیان سراغ کامپیوتر و به قول خودشون بازی کنند ما هم خوشحال از سکوت بچه ها با خیال راحت داشتیم  با تلویزیون جوشن کبییر می خوندیم که یه دفعه انگار  یه چیزی خرد شد مثل شکستن لیوان بعد با خودم گفتم لابد دوب...
17 تير 1394