خدای مهربون بهمون رحم کرد
سلام دوستان عزیزم ارزو می کنم سالم و سلامت باشید به همراه خانواده های گلتون خدا را شکر یه بلای دیگه از بغل گوشمون گذشت دیروز رفتیم بیرون کنار یه مغازه ایستادیم اونجا فرنی می پزند انصافا خیلی خوشمزست من به نادر گفتم بگیر بیار ببریم خونه اما گفت نه بریم داغ داغ تو مغازه که خلوته اونجا بخوریم منم قبول کردم و رفتیم یه خانواده هم اومدند اونجا تازه نشسته بودیم یاسمن پاشد گفتم مامان بشین بابا الان میاد گفت نه من زود میام برم یه لحظه پیش بابا گوش نکرد اما پارسا ساکت پیشم نشسته بود یه دفعه داد یاسمن رفت بالا منم فکر کردم خورد زمین یا سرش خورده پاشه به دری که اونجاست اونم اروم چون صدای نیومد دیدم بغل باباش داره گریه می ...
نویسنده :
بابا و مامان
19:02