سلام...
اینجا خونه بابا تو دهات هستش که رفتیم پارسا تو حیاط با دقت داشت به راه رفتن لاک پشت نگاه می کرد این لاک پشت و می گم صبح رفتم بیرون خونه دیدم این سگه وایستده اونجا تا ازش عکس گرفتم اینطوری برگشت زهرم اب شد اما بیچاره کاریم نداشت قیافش اینطوری بود یاسمن و پارسا تو پشه بند خواب بودند رفته بودیم باغ یکی از فامیلها یاسمن داشت الو می چید البته توسط چوبش یاسمن و پسر خاله ها که حسابی صورتاشون تو افتاب سوخته بود پارسا و تفنگ ابپاشش وقتی بهش گفتم وایست و عکس بگیرم اینطوری ژست گرفت پارسا قهر کرده بود و چوب می خ...
نویسنده :
بابا و مامان
10:29