یاسمن یاسمن ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره
محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

فرشته های ناز زندگی ما

یه روز پر استرس و...

1393/1/20 0:47
نویسنده : بابا و مامان
460 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان عزیزمقلب امیدوارم سالم و سلامت باشیدماچ امروز روز پر از استرسی را از بعداظهر به بعد گذروندم استرس اومدم اینجا قصه غول کامپیوتر و بنویسم نیشخندبچه ها هم داشتند بازی می کردند خیلی اروم بعدا رفتند سراغ تلویزیون دیگه خیالم راحت که خوابیدند جلو تلویزیونفرشته منم مشغول نوشتن بعد اومدم سراغ کارا و غذا و گذاشتم و داشتم لباس پهن می کردم تلفن زنگ زد  بابا اینا بودند مادرم گفت عمه و دخترش می خوان بیان خونمون لبخندمنم دیدم وای خونه اوضاعی داره بچه ها اتاقها را بهم ریختند شروع کردم جمع کردن اتاقها و بعد اومدم اتاق کامپیوتر اینجا دیدم اسباب بازیها  همش رو زمین اینا را جمع کردم دیگه خیالم راحت رفتم سراغ میوه و چای از صحنه ای که دیدم خشکم زدخنثی وای خدا این چه بساطیه بچه ها یه گوشه پذیرای مشغول بودند رفتم دوربین و اوردم و یواشکی ازشون عکس گرفتم تو چند دقیقه بعد وقتی فهمیدند پارسا طبق معمول فرار کردنیشخند موند یاسمن دلم سوختقلب چیزی بهش نگفتم بلندش کردم برنجای که اورده بودند و ریخته بودند زمین و جمع کردم و جارو کردم وای خدا می دونه چقد استرس داشتم استرستا جمعشون کنم یاسمن می گفت مامان ما تو پارک بودیم اومده بودیم هواخوری  مگه ندیدی زیر انداز زیرمون بود چرا خرابش کردی گفتم مهمون داریم مامان و جمعش کردم مشغول جمع کردن بودم یه لقد از طرف پارسا و بازم فرار خندم گرفته بود خندههمچنان  نگران بودم هر لحظه برسند و من کارام مونده باشهنگران رفتم سراغ کارای دیگه و خلاصه خونه را که جمع کردم و خیالم راحت شدمژه که زنگ و زدن و اومدن خدا را شکر کارا همش جور بود اینم از خرابکاری این دو تا وروجکماچقلب

سخت مشغول اشپزیند خنده

یاسمن فهمید پارسا حواسش نبودنیشخند

پارسا در حال فرارنیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (49)

مامان محمد معین
20 فروردین 93 1:08
سال جدید مبارک عزیزم انشالا که سال خوبی براتون باشه و همش مهمون داشته باشین عزیزم ممنونم که تو این مدت بهمون سر میزدین ومحبت داشتین از اینکه نمیتونستم بهتون سر بزنم شرمنده,کامپیوترم ایراد داشت یاسمن جون و پارسا جون رو ببوس عزیزم
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیز دلم خوش اومدید
خاله مهربون
20 فروردین 93 3:21
چه بامزه
ماماني كسرا
20 فروردین 93 7:26
عزيزم، استرس واسه چي؟ نگران شدم فك كردم خداي نكرده اتفاق بدي افتاده بوس واسه هر سه تااااييتون هميشه خوب و خوش باشيد
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم اخه نمی دونید چه خبر بود تو خونه اینا یه قسمتی از خرابکاری این دو تا شیطون بود
فریده
20 فروردین 93 8:09
چقدر روز پراسترسی داشتید، به نظرم بچه ها رو توی تمیز کردن خونه فعال کن . بهشون مسئولیت بده .
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیز دلم از راهنماییتون چشم
مامانی الینا
20 فروردین 93 8:17
ای وای از دست این دو تا وروجک شیطون وخلاق عزیزم خدا برات حفظشون کنه همچنین صبرتو زیاد کنه
مائده
20 فروردین 93 10:50
ای جونم امان از این شیطونی بچه چه جالب دمپایی هاشونو جفت کردن بازم خداروشکر قبل از رسیدن مهمونا کاراتو کردی
آوايي ( لي لي )
20 فروردین 93 12:37
کاش يادت نرود روي اين نقطه ي پر رنگ بزرگ،.. بين ناباوري آدمها يک نفر مي خواهد که به يادت باشد،.. نکند کنج هياهو بروم از يادت..
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم زیبا بود
آوايي ( لي لي )
20 فروردین 93 12:38
ايول عزيزمممممممممن به خدا نگا چه باهم رفت پيك نيك
مينا
20 فروردین 93 12:39
آخي، چه با حال... ، با هم رفتند پيك نيك
بابا و مامان
پاسخ
ممنون عزیزم
خاله مینا
20 فروردین 93 22:12
خسته نباشی خانومی داداشای منم بااینکه پسربودن عاشق این بودن با ظرفوظروف بازی کنن ولی ن بابرنجا ها
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم
مامان سه بار
20 فروردین 93 22:22
بالاخره درست شد. ماشالا بزرگ شدن. مخصوصا پسرت. مامان خوبي هستي. از وجود بچه هات لذت ببر.
بابا و مامان
پاسخ
سلام ممنونم خاله جون خدا را شکر ممنونم از محبتتون
مامان گلها
21 فروردین 93 10:40
خدای من چه شیطونایی هستن یعنی نرگس و نسترن من هم بزرگتر بشن از این خرابکاری ها میکنن من که خوشم میاد خرابکاری که بشه جمعش کرد اشکال نداره
بابا و مامان
پاسخ
صبر کن مامان ببین چها کنند
مامان هستی شیرین زبون
21 فروردین 93 11:39
خدایش با این همه استرس و کار چه دله خجسته ای داری که عکس هم گرفتی
بابا و مامان
پاسخ
راست می گی مامان اما عزیزم تقریبا کارا شده بود مونده بود جمع و جور کردن پذیرای و خرده کاریا گذاشتم کارشون تموم شه اما بعدش هول و ولا گرفته بودم
مامان هستی شیرین زبون
21 فروردین 93 11:40
ممنون که توی اینن مدت به ما سر می زدی روز های خوبی پیش رو داشته باشید
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیز دلم
سارا مامان محمدرضا
21 فروردین 93 12:27
وای عزیزای دلم. ماشالله خیلی شیرین هستید. نازی رفتید پیک نیک؟؟؟؟؟ عزیزم دمپایی هاشونو! کاراتون خیلی بامزس. عزیزم دارید آشپزی میکنید؟؟
بابا و مامان
پاسخ
لطف دارید خاله جونم ممنونم
مامانی الینا
21 فروردین 93 13:49
عزیزم خصوصی
بابا و مامان
پاسخ
چشم رفتم ببینم
خاله مهربون
21 فروردین 93 15:59
سلام عزیز دلم ممنونم از حضور سبز و همیشگیتون.حضور شما به من دلگرمی میده
بابا و مامان
پاسخ
سلام ممنونم عزیزم وبلاگتون خیلی زیباست مطالب متنوعش بسیار جالب و خوندنی
خاله مهربون
21 فروردین 93 16:25
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم
مامی پوریا
21 فروردین 93 16:47
فداتون بشم شیطونکا
بابا و مامان
پاسخ
خدا نکنه خاله جون
امیرحسین کوچولو نفس ما
21 فروردین 93 16:53
بوووووووس برای هر سه تا یتون
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیز دلم
مامان بردیا شیطون
21 فروردین 93 18:21
دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزومندم سال نو مبارک
بابا و مامان
پاسخ
فدای دوست گلم همینطور بر شما عزیزم
مامان بردیا شیطون
21 فروردین 93 18:22
خیلی جالب بود.....
مامان حدیثه سادات
21 فروردین 93 20:08
سلام عزیزم حالتون چطوره؟ چقد دلم براتون تنگ شده بود. عیدتون مبارک امیدوارم سال خوبی داشته باشی. از دست این وروجکا چه کارا که نمی کنن الهی صد و بیست سال زنده باشن ولی واقعا تو اون موقعیت که شما بودی من اگه بودم دیگه دیوانه میشدم اعصابم تو این مورد چیزا زود خرد میشه. بازم خداروشکر موقعی که مهموناتون اومدن خونه مرتب بوده.
بابا و مامان
پاسخ
سلام ممنونم عزیزم باورت میشه تو حین کاردو سه بارم پام گیر کرد به اسباب بازیهای که دور و ورم بود ممنونم عزیز دلم
الناز
22 فروردین 93 0:41
سلام... وااااااااااااااااااای خدایا مردم از خندهامان از دست این فرشته کوچولو ها......وای لگد پارسا رو تصور کردمالهی فداشون بشم خدا حفظشون کنه میبوسمشون
بابا و مامان
پاسخ
سلام قربونت بشم ایشالاه لبت همیشه خندون باشه و دلت شاد خدا نکنه عزیز دلم
مامان جواهر و طلا
22 فروردین 93 2:02
سلام مامان خوب... به به،چه دسته گلایی خدا بهتون هدیه کرده.من اولین بار به وبتون سر می زنم.. شما هم وب رنجه بفرمایید،البته وب ما خیلی تازه تاسیسه،خوشحال میشم بیاید و نظر بدین..
بابا و مامان
پاسخ
سلام عزیزم خوش اومدید چشم الان خدمت می رسم
آوايي ( لي لي )
22 فروردین 93 4:26
عزيزمي خواهر جون
سمیه
22 فروردین 93 9:05
ای جانم خب اومده بودن پارک مامانی! چرا بساطشونو جمع کردی؟! ولی واقعا چه استرسی ... درکت می کنم
مامانی الینا
22 فروردین 93 9:19
از دیروز هرچه مینوشتم عاشقانه بود از امروز هرچه مینویسم صادقانه است عاشقانه دوستت دارم
بابا و مامان
پاسخ
قربون دوست عزیز و مهربونم دوست داریم خیلی زیاد
مامان محمدحسین
22 فروردین 93 12:45
برای منم همچین موقعیت های حساسی پیش اومده..
مامان پریسا
22 فروردین 93 13:44
سلام دوستم خوبید؟ با این ورجک های با نمک چکار میکنی؟ببین چه بساطی واسه خودشون پهن کردنتازه سبد هم اروردن خب مامانی بچهها حوس کردن برن پارک .حالا امروز ک جمعه هم هس برید پارک تا بیشتر خوش بگذره
بابا و مامان
پاسخ
سلام عزیزم همینطوره عزیزم صبحکه نشد اگه بشه بعد اظهر ببریمشون
مامان بردیا شیطون
22 فروردین 93 16:02
بهار بهترین بهانه برای آغاز، وآغاز بهترین بهانه برای زیستن است
مامان بردیا شیطون
22 فروردین 93 16:02
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم خاله جون
مامان موژان جون
22 فروردین 93 16:50
ای جان وروجکارو نیگاه فداشون سال 93 هم این پسملی ترک نکرد لگد زدنشو
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم خاله جون
مامان امیرحسین
22 فروردین 93 18:06
خیلی بامزه اند این وروجکها
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم
مامان امیرعلی گلی
22 فروردین 93 20:09
عزیزممممممم چه پیکنیکی بوده چرا خرابش کردی مامان
مامان هانا
23 فروردین 93 1:13
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم
خاله شيدا و روشا
23 فروردین 93 7:52
اي شيطونك ها قربون پارساي ملوسم كه زود فرار ميكنه،اول كه خوندم فرار كرده با خودم گفتم طفلك ياسمن جون اما بعد كه ديدم دعواش نكرديد گفتم طفلك شما چه صبري داري خواهر من بودم جيغ هاي بنفش ميكشيدم سرشون
مامان محیاآرام جانم
23 فروردین 93 16:37
خواهرچی میکشی از دست این دوتا وروجکا.............
مامان محیاآرام جانم
23 فروردین 93 16:37
ایشالا همیشه خوش باشن ومشغول بازی بازی
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم
سعیده مامان آرتین
23 فروردین 93 17:03
ای وروجکهای شیطون
مامان ترنم
24 فروردین 93 8:23
امان از دست اين دو تا وروجك. ماماني هر وقت صداشون نمياد حتما دارن يه جايي يه خرابكاري برات مي‌كنن.
اتنا مامان نگین
24 فروردین 93 9:44
سلام عزیزم سال نو مبارک /من بی تقصیرم وبتون قبل تعطیلات برام باز نمیشد وگرنه سر میزدم .خدا رو شکر که خوبید /وای اون عکس دمپایی هاشون محشر بود.
بابا و مامان
پاسخ
وای سلام عزیزم خوش اومدید ممنونم که اومدید یه مشگلی بود عزیزم که خدا را شکر حل شد دوست دارم و ممنونم که اومدید
مامان آوا
24 فروردین 93 16:57
سلام خانمی ببخشید . تنبل تنبل شدم.منم دلم برای همه دوستام تنگ شده اما چکار کنم از دست این تنبلی. فدای این دو تا بشم با این کارهای قشنگشونمخصوصا این آقا پارسای گل
بابا و مامان
پاسخ
سلام عزیزم خدا نکنه لطف داری عزیزم
معصومه
24 فروردین 93 19:58
قیافت دیدنی بوده جای من خالی حسابی بهت خندیدم حلالم کن
مامان درسا
25 فروردین 93 19:01
آفرین مامانی که اینقده صبوری و بچه ها رو دعوا نمیکنی.با مهربون برخورد میکنی.بوس برای مامان مهربون و بچه های گلش
بابا و مامان
پاسخ
قربونت بشم لطف داری عزیزم
مامان نگار
27 فروردین 93 9:16
با اینکه برای شما روز پراسترسی بوده اما من کلی خندیدم .ببخشید دست خودم نیست وقتی می بینم اینا با چه وسایلی چقدر حال می کنن و می رن تو حس کلی خنده ام می گیره .خوشحالم که تونستی به موقع به کارات برسی
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم امیدوارم همیشه لبت خندون باشه
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
31 فروردین 93 21:43
ای واااای بازم استرس ببینیم چی هست
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
31 فروردین 93 21:49
عزیزم خسته نباشید چه روز پرکاروپراسترسی داشتید شما از دست این دو وروجکهای شیطون بلا فداشون بشم واای بازم شما خونسرد از کاراشون می خندید من در چنین مواقعی فقط حرص می خورم وبیشتر سربچه ها داد می زنم وقتی من جمع می کنم ونگاه می کنم تا پشتم دوباره ریختن بیچاره بچه ها از دست من مامان بد چی می کشن
بابا و مامان
پاسخ
خدا نکنه عزیزم شما که بد نیستید گلید عزیز دلمیه موقعهای نمیشه چیزی گفت اخه دعواشونم کنم فایده نداره دیگه واکسینه شدم