یه روز دلچسب و به یاد موندنی...
پارسا و محمد صادق و یاسمن
یه قسمت پارک بود که بچه ها اونجا بازی می کردند البته اگه بزرگترا بهشون اجازه می دادند
اون پشت اون پیرزنه را ببینید داره تاب می خوره
این وروجکا تحت نظارت ما داشتند اتیش درست می کردند
اینجا به بعد دیگه شب بود و داخل خونه داشتند شیطونی می کردند
اینم یه نما از دهکده وقتی داشتیم بر می گشتیم
سلام دوستان عزیزم ارزو می کنم خوش و خرم و سلامت باشید هفته پیش ما رفتی دهکده وسف بهمراه محمد صادق و محمد رضا پسر خاله ها خیلی بهمون خوش گذشت شب خیلی سرد بود اما روز هوای بسیار دلچسب و مطبوعی داشت رو عکسها توضیحات و نوشتم و دیگه چیزی به ذهنم نمی رسه جز اینکه بگم خیلی دوستتون دارم و ارزو می کنم لحظاتتون پر باشه از شادی و سلامتی
پ.ن. دوستای گلم چند بار اومدم بهتون سر بزنم نت قطع شد این جملات و 5 بار نوشتم نت قطع شد و متاسفانه تا میام تایید کنم قطع میشه شب اگه بهتر شه حتما میام بهتون سر مس زنم دوستتون دارم خیلی زیاد