یه روز به یاد موندنی ...
دختر قشنگم در در ورودی اکواریم
این دو تا شیطون این حوضچه را پر سنگ کردند
اینم شاهد عینی که دارند سنگ می ریزند تو حوضچه و اصلا هم نگام نمی کردند
که وایستند بغل یاسمن
اینم یه جور کاکتوس بود
این کاکتوسی که گل داده بود برام جالب بود من ندیده بودم
خدای کاکتوس و بغل کنی اینطوری نمیشی اینم شکلک من گذاشتم
سلام دوستان عزیزم ارزو می کنم سالم و سلامت باشید و روزهای خوب و خوشی را بگذرونید روز پنج شنبه ما رفتیم مجتمع زیتون که یه محل تفریحیه گلخونه قشنگی داره بچه ها حسابی خوشگذروندند اکواریم قشنگی داشت باغ پرنده هاشم قشنگ بود انواع پرندها اونجا ازادنه اینور اونور می رفتند کوروکودیلهای کوچیک و بزرگم اونجا بودند که برخلاف چهره وحشتناکشون خیلی اروم و بی حرکت ایستاده بودند یاسمن و پارسا حسابی شیطونی می کردند بهمراه پسر عمه شیطونشون علی کوچولوروز و روزگارتون خوش و همیشه سلامت باشید