پارسا و ادم اهنیش رابی...
داشتم پست قبلی را می زاشتم اومد و شروع کرد حرف زدن و اینکه از من عکس بگیر
من اونموقع اینطوری بودم اما اینقد شیرین زبونی کرد که ناراحتیم از یادم رفت
اینجام همون پارکیه که گفتم
این شلیک حسابی اقای ادم اهنیه
سلام دوستان عزیزم ارزوی روزهای خوشی را براتون دارم همونطور که تو عکسها می بینید پارسا صورتش افتاب سوخته شده همینطور یاسمن روز جمعه از طرف مدرسه خواهرم اینا بچه ها را برده بودند پارک خواهرم ازم خواست پارسا و یاسمنم ببرم ما هم رفتیم اینقد بازی کردند که گردن و صورتشون این شکلی شده بود اما الان دیگه خوبه این عکسها را هم بعد از اینکه از اونجا اومدیم گرفتم تو پارک نشد عکس بگیرم فقط یه عکسه اونم از پیست اسکیه پارسا ادم اهنیش و خیلی دوست داره و می گه (مامان من ادم اهنیم و ایلی دوت دالم تکل تو هتد) تو تصویرها نور فلش به بازوی ادم اهنیش خورده میگه(ادم اهنی اد من ادالت می تشه تو عکسها یواتکی تلیک می کنه ادم اهنی از من خجالت می کشه یواشکی تو عکسها شلیک می کنهوقتی پارسا اومد سراغم اصلا حوصله نداشتماینقد باهام حرف زد و شیرین زبونی کرد تا یادم رفت که چقد بهم ریخته بودمروز و روزگار خوب و خوشی را براتون ارزو دارم