یاسمن پارسا و...
طفلک یاسمن دستش خون اومد بعدم کبود شد
اینجا مثلا خجالت کشیده
اینجا می گفت با اینا گاد دلفتم (با اینا گاز گرفتم
سلام دوستان عزیزم حتما از عکسها متوجه شدید چه خبره امروز نادر مشغول نماز بود که محمد پارسا رفت پشتش سوار شد یاسمن هر چی می گفت نوبت منه قبول نمی کرد یه دونه زداز پشتش بعد تا پارسا به خودش بجنبه رفت تو جاش یه دفعه بیچاره یاسمن تو یه چشم بهم زدن بازوش رفت زیر دندونای پارسا تمام حرصش و رو دست یاسمن بیچاره خالی کرد طفلک نفسش بریدیک کمی فقط یک کم خجالت کشید بعدم انگار نه انگار یاسمن بهش می گفت داداش دیگه من و گاز نگیریا می گفت (باته مدوم و گاد می دیرم)باشه مردم و گاز می گیرم اون دوتا عروسکها را هم دیشب خریدم برا بچه ها از پارسا که عکس می گرفتم می گفتم مامان بگیر پایین می گرفت بالا خلاصه اینم از امروز
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی