یه شیطونی دیگه...
این اوضاع که می بینید دیشب اتفاق افتاده چند تا لباس بود که درزاش باز شده بود چند تا لباسم مونده بود که زیپشون دوختنی بود را داشتم اماده می کردم وقتی رفتم اتاق دیدم وای رختخوابها ریخته پایین ناجوانمردانه یه دونه چیزم تو جاش نیست و پارسا و یاسمن تمام رختخوابها ریختند بیرون دارند روشون بازی می کنند متکا ها را هم همش و ریختند وسط روشون را در اورده بودم بشورم ردیف کردند و می گفتند شهر بازیهخیس عرق بودند دوتاشونم پتو ها به اون بزرگی را در اورده بودند بازم با همکاری هم اول اعصابم بهم ریخت اما بعدا گفتم ولش کنم دارند بازی می کنند اینقد بازی کردند تا خسته شدند بعد جمعشون کردم اینم یکی از همکاری این دو تا شیطون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی