یاسمن یاسمن ، تا این لحظه: 15 سال و 28 روز سن داره
محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

فرشته های ناز زندگی ما

یاسمن جون

1392/2/29 10:38
نویسنده : بابا و مامان
280 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان عزیزمقلب امروز اومدم راجب یاسمن براتون بنویسم که چند وقت بود می گفت مامان دندونم درد می کنهناراحت منم هر چی نگاه می کردم مشگلی نمی دیدم وبرا دکتر بردنش امروز فردا می کردم تا اینکه دیروز خیلی از دردش شکایت میکردگریه خلاصه غروب بردمیش خدا میدونه از صبحش از نگرانی داشتم می مردماسترس الان چی میشه یاسمن طاقت امپول و داره گریه می کنه وای دهنش و باز نگه میداره هزارتا فکر جواجور استرسو چقدر قصه دکتر براش گفتم تا اینکه غروب رفتیم انگار جونم داشت در میومد یه پسر بچه بود زودتر از ما رفت امپول زد اومد چقد به یاسمن نشونش میدادم که ببین چه قویه توهم اگه قوی باشی همه نگات می کنند و افرین بهت می گنتشویق خلاصه ما هم رفتیم یاسمن که با باباش میرفت برگشت اومد گفت نه من با مامانم میرمماچ رفتیم تو به من گفتند شما بیرون باش منم اومدم بیام یاسمن با چشمهای نگران نگاهم می کردنگران وای بغض داشت خفم می کرد به زور خودم و نگه داشتم یه چند لحظه بعد اومد چشمای خوشگلش پر اشگ بودگریه منم گریم گرفت اما بغلش کردم بغلنبینه تو این هاگیر واگیر پارسای حسود دستش و کرده بود تو دهنش و دندونش و نشونم میداد که یعنی منم می خوام دندونم درد می کنهماچبغل بعد چند دقیقه بازم نوبت ما بود بردمش تو باز باید میومدم بیرون اینبار یاسمن نگران تر از قبل شده بودنگران بمیرم می گفت من مامانم و می خوام اما خیلی مظلوم و من اومدم بیرون پارسا هم اونجا یه پسر بچه قد خودش پیدا کرده بود داشت باهاش بازی می کردماچ 5 دقیقه بعد یاسمن اومد اینبار با گریه و خنده از بی حسی دندونش گلگی می کرد که وقتی گفتم عزیزم گریه نکن به بابا می گم ببرت پارک ساکت شد و باز هم با گریه می خندیدمژه به هر حال یاسمن جونم و یه جور ساکتش کردیم راستی یادم رفت بگم انشرلی من (یاسمن )تو مطب وسط کار خانم دکتر داشت حرف میزدماچ و صداشون و می شنیدم که خانم دکتر هم باهاش حرف می زد و می خندیدخنده ازش که پرسیدم می گفت به خانم دکتر گفتم منم لوازم پزشکی دارم با داداشم و بچه های دیگه بازی می کنم بقیه حرفام یادم نمیادقلب خدا را شکر به خیر گذشت یاسمن هم قول داده هر شب مرتب دندوناش و مسواک بزنهماچقلب           بای بای

بعدا نوشت :امروز اهنگ وبلاگ و برگردوندمناراحتلبخند سر جاش یاسمن بیچارم کرده بود می گفت وبلاگمون نرو من بدم میاد امروزوادارم کرد مامان من اهنگ خودمون را می خوام زود باشگریه منم مجبور شدم اهنگ قبلی را بزارم نمیدونم میشه دو تا اهنگ با هم پخش شه با فاصله اگه کسی می دونه برام بگه ممنون  می شمقلب           بای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مهدیه
29 اردیبهشت 92 10:05
وبلاگی داریم به نام مادرانه و خاطرات زایمان مادران رو در اون ثبت میکنیم. خوشحال میشیم بهمون سر بزنین!




ممنونم سر فرصت میام


آتیلا جون و مامان شیما
29 اردیبهشت 92 10:54
الهی بگردم...
قبونت بشم یاسی جون...
نازی و.ای خاله دردت اومده ها...
ولی خوش اخلاقی دیگه... هم گریه هم خنده...
خیلی نازی...
نمکی کوچولو...
مامانی واسه اون حرکت پارسا هم که میخواسته بلگه دندون ما هم بله کلی خندیدم...

خب خدا رو شکر که بخیر گذشته...
مامانی نکنه دلت از ما بشکنه ها...
نبخدا...
یکم درگیر امتحاناتتم...
اصلا وقت نمیکنم بیام نت...
بخدا همیشه ب یادتونم...
فداتون میشمک من...
ببخشید...


خدا نکنه عزیز دلم ممنونم از لطفتون انشالاه امتحانات را به خوبی بگذرونید و بازم چشممون به نوشته های قشنگتون روشن بشه
مامان محمد معین
29 اردیبهشت 92 12:53
آخی عزیزم
عوضش دیگه دندون درد نداری
مواظب باش عزیزم دندونای دیگت خراب نشه


ممنونم خاله جون
مامان ترنم
30 اردیبهشت 92 10:33
اي جان به اين دختر شجاع . آفرين كه اينقدر حرف گوش كن بوده.
دندونپزشكي بچه‌ها معمولا دردي نداره بيشتر بچه‌ها از استرس گريه ميكنن.
ترنم هم دو بار دندونپزشكي رفته ولي اصلا گريه نكرد .فكر مي‌كنم دكترش عالي براش كار كرد كه دردي نداشت.


ممنون خاله جون از ابراز لطفتون
مامان
30 اردیبهشت 92 12:40
ای جانم بگردم این دخمل فسقلی و درد دندون خیلی زوده مامانی مراقب باشه بقیه دندوناش اینطوری نشه


ممنونم چشم مامان مهربون
☆ یاسمین ☆
30 اردیبهشت 92 14:53
خدا رو شکر که به خیر گذشته.راستش من خودمم هنوز فکر آمپولشو که میکنم وحشت دارم و مطمئنم یاسمین از من بدترحالا خوبه یاسمن خانوم گل طاقت آورده و تازه با خانوم دکترش هم حرف زده.باریکلا دختر شجاعاز کار پارسای شیطون بلا کلی
در مورد آهنگ، تو قسمت ابزار کاربردی قسمت پخش موسیقی یه چیزایی راجع به پخش چند آهنگ توضیح داده


ممنونم راستش و بخوای من خودم از امپول بشدت می ترسم اما جلو یاسمن به روم نیوردم در مورد راهنماییتون هم ممنونم عزیزم
مامان درسا
31 اردیبهشت 92 1:56
ای جون عزیزم.همیشه سالم باشی و نیاز به دکتر نباشه جیگر خاله.
آفرین یاسمن جون خوش اخلاق.
هزار تا بوس برای پارسای بلا.

ممنونم خاله مهربونم
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
31 اردیبهشت 92 11:36
آفرین به یاسمین شجاع


ممنون خاله مهربون
مامان پریسا
31 اردیبهشت 92 17:15
بالاخره مشکل دندون یاسی جون برطرف شد؟


بله عزیزم همون موقع دکتر کاراش و کرد
مامان هستی شیرین زبون
1 خرداد 92 14:50
عزیزم. بچه ها که مریض می شن مامانا نصفه عمر میشن.
امیدوارم دیگه این دخملی بلا دندونش درد نگیره...


ممنونم خاله جونم