یاسمن یاسمن ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

فرشته های ناز زندگی ما

روز برفی...

1394/9/24 7:53
نویسنده : بابا و مامان
826 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان عزیزم امیدوارم حالتون خوب باشه و روزهای خوب و خوشی راسپری کنید روزهای برفی خوش گذشت ما که حسابی لذت بردیم  یاسمن و پارسا هم حسابی برف بازی کردند. از اتفاقای دیگه که افتاد یاسمن خانم بلاخره چادر سرش کرد اونم فقط یه روزخندهپارسا هم نمی دونم چرا از باد می ترسه البته یه فیلم تو تلویزیون دید تو شبکه پویا یه علتش اونه چند روز پیش که باد میومد می گفت (مامان اتالاه باد بمیله ) مامان ایشالاه باد بمیرهخندهگفتم چرا گفت ( اکه من و می تلسونه تکل هاولاست دوتت ندالم)اخه من و می ترسونه شکل هیولاست دوستش ندارم آرامبسیار بسیار هم شیطون شده البته این شیطونیا هم فقط تو خونست بیرون از خونه خیلی مظلومه کسی باور نمی کنه پارسا اینقد شیطون بلا باشهزیبادیشب از بیرون داشتیم میومدیم خونه همش می گفت مامان من بوقلمون میکام  گفتم یا خدا من بوقلمون از کجا بیارم اونم نصف شببی حوصله حالا روز بود یه امیدی بود خطاگفتم مامان الان بوقلمونا خوابند گفت من می کام  بعدم گفت مگه بوقلمون تشم داله گفتم چرا نداره بس چه جوری را می ره گفت مده لاهم می ره گفتم مگه ندیدی گفت نه داشتم به عقل بچه شک می کردم بعدم گفتم لابد خوابش میاد قاطی کرده گفتم باشه بزار برا فردا با هم حرف می زنیم دیدم ول کن نیست حالا بچه ای نیست به یه چیز اصرار کنه اما حالا دست بردار نبود یه دفعه گفت مامان این تولی اینتولیش می کنیم دستش و چپ و راست می برد و هی توضیح می داد  تازه فهمیدم چی می گهقه قهه قلم مو می خواستهقه قههقه قههاز این اشتباهیا زیاد می گه الان یادم نیست بنویسم خندهسوالم خیلی می کنه چرا صابون کف داره چرا یخچال سرده چرا بخاری گرم میشه چطور گرما می ره توش ووو... مهدشم چند روز  در میون می ره اگه بره هر روز می گه فردا می رمحالا فردا کیه من نمی دونم آرام اونوقت هر روزم می پرسه کی برف میاد ما تعطیل بشیمخنده اونروزم که برف اومد سه روز بود نرفته بود از یاسمن خوشحالتر بود که تعطیله و مدرسه نرفتهخنده    روز و روزگارتون خوش همیشه سالم و سلامت باشید.راستی گفته بودم دست خط یاسمن و می زارم یادم رفت ازش عکس بگیرم الان هم مدرسه رفته ایشالاه تو پست بعدی می زارمبوسمحبت

 

پسندها (5)

نظرات (8)

مامان و بابایی دخمل بلا
26 آذر 94 23:33
چه برفی بارید خداروشکر بچه ها هم کلی از عزا در آوردن و کلی برف بازی کردن
فاطمه مامان گلها
27 آذر 94 9:01
ان شاالله همیشه شاد و سلامت باشید دوست عزیز
بابا و مامان
پاسخ
سلام ممنونم عزیزم از محبتتون
فریده
28 آذر 94 11:28
عزیزم چقدر حرف زدن پارسا بامزه است ، چقدر خندیدم که قلم مو می خواسته ولی می گفته بوقلمون می خوام .
فریده
28 آذر 94 11:29
آفرین به یاسمن جون که بالاخره به مدت یک روز چادر پوشید .
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم خاله جون مهربونم
فریده
28 آذر 94 11:29
خوش به حالتون برف داشتید ، ما که به زور یه بارونی دیدیم .. امیدوارم امسال سال پر برف و بارونی باشه
بابا و مامان
پاسخ
سلام عزیزم اشالاه به شهر شما هم برف زیاد میاد و حسابی
مامان محمدحسین
30 آذر 94 21:00
سلام عزیزای خاله ، ماشالا یاسمن جان که برای خودش خانمی شده ، ای جانم حرف زدن پارسا جون ، اتفاقا پسر من هم از باد خوشش نمیاد ، منم دلم برف میخواد
بابا و مامان
پاسخ
سلام ممنون خاله جون ایشالاه یه برف حسابی بیاد تو شهرتون
مامان جونم
1 دی 94 9:50
سلام واقعا عجب برفی بود چه قدر شیرنی زبونی میکند خوشگل خاله
بابا و مامان
پاسخ
سلام ممنونم
مامان جونم
1 دی 94 9:50
چه قدر چادر بهت میاد عزیزم
بابا و مامان
پاسخ
ممنونم خاله جونم