دوست عزیز وبلاگیمون...
سلام دوستان عزیزم ارزوی سلامتی براتون دارم امروز رفته بودیم مغازه اونجا یه خانم دیدم صدام می کنه وقتی برگشتم خانمه گفت شما مامان یاسمن و محمد پارسا هستید فرشته های ناز شوکه شده بودم یعنی کی بود گفتند من مامان امیر حسین هستم تازه فهمیدم این خانم با اون چهره مهربونش مامان امیر حسین جان هستند طبق معمول هول کردم و خجالت و نفهمیدم چی می گمبعد که داشتند می رفتند از پشت امیر حسین عزیزم و دیدم دلم می خواست بغلش کنم بوسش کنم فکرشم نمی کردم اینقد کوچولو باشه فکر می کردم قدش بلند تر باشه دستش د تو دست بابا بود و منم نتونستم برم ببینمش بعدم اینقد غصه خوردم کاش موقعیت بهتری بود و میشد بیشتر ببینمشون هم اینکه نمی دونستم امیر حسین جون هم اونجاست بعدا فهمیدم این فرشته کوچولو هم اونجا بوده یاسمن می گفت مامان من این پسره که رفتی تو وبلاگشون و دیدم کلاه طوسی داشت داشت به کارای من و داداش می خندید ایشالاه بشه تو یه موقعیت بهتر عزیز دلم و مامان مهربونش و ببینم مامان مهربون و امیر حسین جان دوستتون داریم
امیر حسین عزیزم لطفا کلیک کنید