یه شیطونی دیگه از پارسا...
سلام دوستان عزیزم روز و روزگارتون همراه با خوشی و سلامتی شما فکر می کنید اینا چیه کف حموم ریخته من اول که دیدم از دور گفتم هسته میوست رفتم جلوتر دیدم وای بازم این وروجک خرابکاری کرده تا در و باز کردم برم بیرون اتاق اول یه نگاه زیر چشمکی کرد و بعد گفت من نبودما من نلیختما (من نریختم )دید حریفم نمی شه نرم بیرون یه لقد حوالم کرد و فرار کرد منم از همه جا بی خبر هر جا نگاه کردم خبری نبود چشمم افتاد به در حموم دیدم چراغشم روشنه گفتم حتما شامپوها را ریخته زودی رفتم اونجااین دونه ها را دیدم فکر کردم هسته میوست اما بعد فهمیدم بعله رفته دو تا تسبیح و پاره کرده دونه های اونا را مثل توپ پرت می کرده تو خونه بقیشم اورده ریخته تو حموموقتی بهش اعتراض کردم گفتم چرا این کار و کردی می خواستم ببینم چه توضیحی داره گفت ببین من حالا منتظرم ببینم چی می گه (ببین دوت داتم) از دلیلش خندم گرفته بود اما به روم نیوردم و یکم دعواش کردم که کار بدی کرده اول گوش کرد بعدم یکی زد رو دستم و رفت