یاسمن یاسمن ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

فرشته های ناز زندگی ما

اتفاق بدی که افتاد...

سلام دوستان عزیزم ارزوی سلامتی براتون دارم آرزوی روزهای  پر از خوشی و سلامتی براتون دارم گفنه بودم زود زود میام اینجا و مطلب می زارم اما اتفاق بدی افتاد  مشغول درس گفتن به یاسمن بودم که یه دفعه پارسا با جیغ و داد اومد آی خون آی خون دویدم بیرون دیدم دستش پر خونه   این بروجک شیطون رفته بود سراغ چاقو اونم چاقوی که اصلا ازش استفاده نکرده بودیم تیز تیز بود و می خواسته خیار پوست بکنه اونم یواشکی اصلا نفهمیدم چطورآماده شدم در و بستم وقتی اومدم بیرون  دیدم کلید ندارم خلاصه دستش و 6  تا بخیه زدند و اومدیم چقدرگریه کرد بماند همشم می گفت ( اتباه تردم دیده دتت نمی دنم به تاقو مامان همه تاقو هامون و بندادیم دول تاقو بده)اش...
30 بهمن 1394

سلام دوستان عزیزم...

سلام دوستان عزیزم ارزو می کنم سالم و سلامت باشید   بهمراه خانواده های گلتون من این چند وقتی که نبودم و در گیر کارای خونه و مدرسه بچه ها کما بیش  اینجام میومدم فهمیدم هیچ جا مثل اینجا نمیشه بهترین دوستان تو دنیای مجازی اینجا هستند مامانای گل و مهربونی که باهاشون درد و دل می کنم و خیلی مهربانانه باهام همدردی می کنند ما همدیگه را ندیدیم و نمی شناسیم اما همون اندک اشنای هم دلامون را بهم گره زده  خدا می دونه یاد همه می کنم اما فرصت نمی شدبیام خدا را شکر یاسمن دیگه راه افتاده و خودش از عهده کاراش بر میاد تا می رسه مشقاش و می نویسه و رو خونیش و می کنه دیگه خیلی مامان لازم نیست منم وقتم بیشتر شده و از این بعد ایشالاه بیش...
14 بهمن 1394

این روزها...

سلام دوستان عزیزم روز و روزگارتون خوش و سلامت حالتون خوبه انشالاه ارزو می کنم سلامت  خوش باشید من که حسابی در گیر مدرسه یاسمن و کاراش شدم اصلا فرصت نمی کنم بیام صبح که بلند میشم در گیر تکالیف یاسمن بعدم پارسا اینق شیطونی می کنه ففرصت استراحت به ادم نمی ده خونه را تو مدتی که من و یاسمن مشق می نویسیم کن فیکون می کنه این بار تنهای  همشم میگه (آبدی بدو من خته تدم تنهای ال نمیده)ابجی بدو من خسته شدم تنهای حال نمی ده خلاصه همکارش که بره دیگه هیچی متاسفانه دوربین خراب شده  و اصلا خوب عکس نمی گیره همین الان گذاشتمش عکساش و بریزم تو کامپیوتر و خالیش کنم بدم نادر ببره درستش کنه قول داده بودم از دستخط یاسمن نمونه برات...
1 بهمن 1394

بلای که امده بود واز بیخ گوشمون گذشت...

سلام دوستان عزیزم روز و روزگارتون خوش و در  پناه حق باشید  چند روز پیش موقع خواب احساس کردم یه بوی خاصی تو اتاق پیچیده اما توجه نکردم یعنی نفهمیدم چیه گفتم لابد داره از بیرون میاد دو روز بعد اتفاقی رفتم طرف بخاری دیدم دودکش بخاری سرده سرده وای بو  بوی گاز بوده و دود چه  بلای از سرمون گذشته بود اتفاقا اونروز یاسمن بغل بخاری خوابیده  بود خدا بهمون رحم کرد تو را خدا مواظب باشید شبها بخاریهاتون را چک کنید حالا خوبه اتاق ما در بسته نیست هوا توش رد و بدل میشه اگه از خونه های بود که بسته بود معلوم نبود چه بلای سرمون میومد  خدا یا شکرت  بخاری اتاق خواب هنوز تو سکته به سر می بره ما  هم از اونجا اوم...
6 دی 1394

روز برفی...

سلام دوستان عزیزم امیدوارم حالتون خوب باشه و روزهای خوب و خوشی راسپری کنید روزهای برفی خوش گذشت ما که حسابی لذت بردیم  یاسمن و پارسا هم حسابی برف بازی کردند. از اتفاقای دیگه که افتاد یاسمن خانم بلاخره چادر سرش کرد اونم فقط یه روز پارسا هم نمی دونم چرا از باد می ترسه البته یه فیلم تو تلویزیون دید تو شبکه پویا یه علتش اونه چند روز پیش که باد میومد می گفت (مامان اتالاه باد بمیله ) مامان ایشالاه باد بمیره گفتم چرا گفت ( اکه من و می تلسونه تکل هاولاست دوتت ندالم)اخه من و می ترسونه شکل هیولاست دوستش ندارم بسیار بسیار هم شیطون شده البته این شیطونیا هم فقط تو خونست بیرون از خونه خیلی مظلومه کسی باور نمی کنه پارسا ...
24 آذر 1394

سلام دوستان عزیزم...

  سلام دوستان عزیزم روز و روزگارتون خوش و سلامت خیلی وقته اینجا نیومدم دلم برا اینجا و دوستان عزیزم خیلی تنگ شده بود خدا را شکر مشکل اینترنتم حل شد و بلاخره وصل شد تو نبودمون دوستان گلم از جمله فریده جان و دوست گلم قفل عزیزم   سر بهمون زدند و جویای حالمون بودند ممنونم از محبتهای بی دریغتون و دوستتون دارم این روزا در گیر مدرسه رفتن یاسمن شدم حسابی ز مدرسه که میاد نهار می خوره بعدش با هم درساش و می نویسه پارسا را می برم مهد و تا مشقهای یاسمن تموم میشه می رم سراغ پارسا بعدشم شام و  خواب بچه ه ا اصلا توانای برام نمی مونه بیام سر بزن...
11 آذر 1394

این پسر...

سلام بر دوستان گل و مهربونم ارزو می کنم سالم و سلامت باشید  این روزا در گیر مدرسه بچه ها هستم از نوع حسابیش یاسمن شیفتش گردشیه و پارسا ثابت ظهره همش خیال می کردم وقت زیادی میارم اما زهی خیال باطل که وقت تازه کمم میارم اما الان که بچه ها خوابند فرصتی شد تا بیام و بنویسم  دیروز پارسا را می بردم مهد تو راه بهم می گفت( مامان من بدولگ تم می لم وتایلای دیاد می خلم گفتم بله عزیزم گفت دیاد دیاد گفتم بله عزیزم  با بغض گفت( نخیل بابام بااد بله بخله همت تو خونه میکابه) بیچاره بابا بعدشم گفت (مامان من انداده یه دینا توت دالم تون تو همت کال می کنی خته میتی) اینجاست که باید بازم گفت بیچاره بابا دیشب با یاسمن دعواش شد و یه حر...
17 آبان 1394

بدون عنوان

سلام بر دوست گلی که الان پیش ماست و تو وبلاگمون ممنون که اومدید همین الان که اومدم دیدم یه نفر اینجاست بعد از اینکه اومدم و دیدم ای بابا انگار کسی ازمون یاد نکرده بجز دو  سه تا از دوستای گلم که  ممنون از مهربونیشون هستم انگاری اینجا هم زمستون و سردی  زیاد شده که ادماتمی تونن به  خونه  هم دیگه سر یزنن همینه که وقتی دیدم یه نفر اینجاست کلی ذوق کردم نمی دونم چه کسی هستید اما به هر حال ممنون که اومدی ...
17 آبان 1394

یه روزخوب و یه پسر شیطون بلا...

سلام دوستان عزیزم ارزو می کنم شاد و سلامت باشیدو خوش و خرم امروز بلاخره بازم وقت شد تا بیام و بنویسم عکسهای که اون بالا می بینید برا جمعه دو سه هفته پیشه  که بچه ها با پسر خاله ها رفته بودند گردش  که حسابی بهشون خوش گذشت اون موقع وقت نشد بزارم حالا عکسها را  گذاشتم یاسمن خانم اون تل و عصای جادوئیش و با صندلاش و تازه خریده که خیلیم دوستشون داره دو تا هم النگو داره  و همش با اونا مشغوله بازیه محمد پارسا طبق معمول تفنگ خریده و حسابی مشغولش کرده دیروز بردمش مغازه تا براش خوراکی  بخر م ببره مهد تو مغازه یه اقا داشت سوسیس می خرید پارسا خیلی...
10 آبان 1394