یه روز گرم بهاری...
با اینکه دهنش و دوبار شستم و پماد زدم بازم دور دهنش خونیه اینقد یاسمن ادا در اورد تا خندید سلام دوستان عزیزم ایشالاه که خوب و خوش و خرم و سلامت هستید دیشب بچه ها را بردیم پارک حسابی بازی کردند اول رفتند قصر بادی بعدش تاب که من فکر می کردم اگه حرکت کنه بترسند امانه خدا را شکر نترسیدند که هیچ کلیم کیف کردند از این تابای برقی بود بعد رفتند برای تشک که اونجا هم کلی لذت بردند وقتی داشتند خارج میشدند دیدم یه دختر بچه دو سه ساله داره سر پارسا داد می زنه برو بیرون می زنم تو صورتتا طفلک پارسا چشماش پر اشک شد الهی بمیرم وقتی اومد همش راجبه اون دختره حرف می زد بعدش رفتند سراغ سر سره باز...
نویسنده :
بابا و مامان
7:51